جملاتی از کاربرد کلمه سرزن
این چو مگس خون خور و دستاردار و آن چو خره سرزن و باطیلسان
این رشته زیر بر کن وین تنگ قفس بشکن از عرش برین سرزن ور دام خطر داری
گهی از تن نزارم همه دست غم به سرزن گهی از دل فگارم همه آه با اثر کن
بر بارکش هژبری تند و بلا شکر با سرزن اژدهایی پیروز و جان شکار