سخن کوتاه
معنی کلمه سخن کوتاه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه سخن کوتاه
حکمای بزرگتر که در قدیم بودهاند چنین گفتهاند که از وحی قدیم که ایزد، عزّوجلّ، فرستاد به پیغمبر آن روزگار آن است که مردم را گفت که ذات خویش بدان که چون ذات خویش را بدانستی، چیزها را دریافتی. و پیغمبر ما، علیه السّلام، گفته است: من عرف نفسه فقد عرف ربّه، و این لفظی است کوتاه با معانی بسیار، که هر کس که خویشتن را نتواند شناخت دیگر چیزها را چگونه تواند دانست؟ وی از شمار بهائم است بلکه نیز بتراز بهائم که ایشان را تمیز نیست و وی را هست. پس چون نیکو اندیشه کرده آید، در زیر این کلمه بزرگ سبک و سخن کوتاه بسیار فایده است که هر کس که او خویشتن را بشناخت که او زنده است و آخر بمرگ ناچیز شود و باز بقدرت آفریدگار، جلّ جلاله، ناچار از گور برخیزد و آفریدگار خویش را بدانست و مقرّر گشت که آفریدگار چون آفریده نباشد، او را دین راست و اعتقاد درست حاصل گشت . و آنگاه وی بداند که مرکّب است از چهار چیز که تن او بدان بپای است و هرگاه که یک چیز از آن را خلل افتاد، ترازوی راست نهاده بگشت و نقصان پیدا آمد.
دلم در باز گشتن چاره ساز است سخن کوتاه شد منزل دراز است
این جا سخن کوتاه به رویم بتا بر ماه به یک ره به وصلم راه ده بر خاک در خفتن که چه
ز آن موی میان، فکر مرا جانکاه است زآن زلف رسا، دست سخن کوتاه است
گر تو خواهی ور نخواهی بندهام تا زندهام این سخن کوتاه شد و الله اعلم بالصواب
چو خاموشانه عشقت قوی شد سخن کوتاه شد این بار ما را
گر بخواهی داشتن شاها مرا آگاه کن ور نخواهی داشتن هم این سخن کوتاه کن
شمس تبریزی چو آمد در میان اهل معنی را سخن کوتاه شد
هر آنچه بینی حقبین و بس سخن کوتاه مپوی راه دو بینی مسا ز قصه دراز
خمش کردم سخن کوتاه خوشتر که این ساعت نمیگنجد علالا