ستاره بار. [ س ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) در بیت زیر، باران ریز. که باران از آن ریزد. که قطرات باران از آن چکد : بستان چنان شود که ندانیش زآسمان چون ابر گشت بر رخ بستان ستاره بار.سوزنی.
معنی کلمه ستاره بار در فرهنگ عمید
۱. آن که چیزی مانند ستاره فرو ریزد، ستاره بارنده. ۲. [مجاز] اشک ریز، گریان.
معنی کلمه ستاره بار در فرهنگ فارسی
( صفت ) گریان اشک ریز . یا ستاره بار بحری . ستاره دریایی . یا ستاره بار قلدران . آفتاب .
جملاتی از کاربرد کلمه ستاره بار
بشب ز حسرت آن روی چون ستاره روز ستاره بار دو چشمم بود ستاره شمار
دیده روی ستاره کردارش چشمم از آن ستاره بار بود
هر شب صد ره چو شمع کار از سر زین چشم ستاره بار درگیرم
ز چهره تو چو خوشید نور می بارد اگر تو در دل شبها ستاره بار شوی
بیگانه از ستاره ولیکن ستاره بار بی بهره از عقیق ولیکن عقیق سان
به هشت برج مرتب ولی زهر برجی ستاره بار به سطح زمین و روی هوا
خورشید را زشوق تو در آتش است نعل چشم ستاره بار تو در انتظار کیست؟
زبان آتش سوزنده را کند کوتاه جبین هر که ز خجلت ستاره بار بود