معنی کلمه سبز خنگ در لغت نامه دهخدا
پیش رخش تو سبز خنگ فلک
لنگ و سکسک بود بسان کلیج.عسجدی.صاحب عادل جمال الدین محمد کآورد
سبز خنگ آسمان را حکم او در زیر ران.( از ترجمه محاسن اصفهان ص 58 ).مه جلوه مینماید بر سبز خنگ گردون
تا او بسر درآید بر رخش پا بگردان.حافظ. || اشهب اخضر... ( مهذب الاسماء ). اشهب. ( نوعی از رنگ اسب ) ( اسب ، مادیان ) :
فلک بر سبز خنگی تندخیز است
ز راهش عقل را جای گریز است.نظامی.