سایه گاه

معنی کلمه سایه گاه در لغت نامه دهخدا

سایه گاه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) نسر. سایبان. جای سایه. محل سایه :
یکی بیشه دیدند و آب روان
بدو اندرون سایه گاه گوان.فردوسی.جوانی بکردار تابنده ماه
نشسته بر آن تخت در سایه گاه.فردوسی.خوش آمَدْش و برشد بدان جایگاه
بر آسود لختی در آن سایه گاه.اسدی.فروماند خسرو در آن سایه گاه
چو سایه شده روبروی سپاه.نظامی.رجوع به سایگاه و سایه گه شود.

معنی کلمه سایه گاه در فرهنگ عمید

جایی که سایه دارد، سایبان، جای سایه، جای سایه دار.

معنی کلمه سایه گاه در فرهنگ فارسی

جایی که سایه دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه سایه گاه

زد گام به سایه گاه سنگی کاساید ازان طلب درنگی
بر تیغ آبدار زند زنگ وقت وقت در پیش آفتاب رود سایه گاه گاه