سامان دادن

معنی کلمه سامان دادن در لغت نامه دهخدا

سامان دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) نظم و ترتیب دادن. سر و صورت دادن :
خدایگانا گر بشنوی ز بنده خویش
مگر بعذر دهد کار خویش را سامان.فرخی.

معنی کلمه سامان دادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) نظم دادن ترتیب دادن آراستن .

جملاتی از کاربرد کلمه سامان دادن

شاه عباس وقتی باخبر شد، زمان بیگ را با چهارهزار سرباز و امام قلی خان را از فارس جهت سرکوب شیرخان به نواحی مکری گسیل داشت. اما در این جنگ سپاه ایران و قزلباش‌ها به شدت شکست خورد. در این گیرودار حافظ پاشا، وزیر دربار عثمانی، سپاه بسیاری را در نزدیکی مرزهای ایران مستقر کرده بود. شاه عباس که بسیار نگران شده بود مصلحت ندید بیش از این شیرشاه را رنجیده خاطر گرداند گرچه هنوز کینه بر دل داشت. فرمان داد یکی از افراد نزدیک خود نزد شیرخان رفته و پیغام شاه را برساند که: اگرچه شیرخان علیه شاه صفوی قدعلم کرده بود ولی ما او را بخشیدیم. با این وصف شیرخان توانست امارت مکری را از دسیسه ترکان قزلباش و سپاه ایران حفظ نماید و مکرراً مشغول سر و سامان دادن سرزمین مکری شد.
در سال ۱۳۱۳ ق دوباره برای سامان دادن به مناطق کردستان و کرمانشاه به آن ولایات برگشت.
او توانست هیکسوس را براند و شکست دهد و آن گاه به نوبه و کنعان پرداخت. او آنگاه به سامان دادن به کارهای کشوری پرداخت. وی شکار، بهره‌برداری از معدن و راه‌ها را دوباره باز نمود. او پروژه‌های ساختمانی بزرگی را به راه انداخت که تا پیش از آن در پادشاهی میانه پیشینه‌ای نداشت. پروژه‌های او با ساخت واپسین هرمی که فرمانروایان بومی مصر ساختند به اوج خود رسید. اهمسه پایه‌گذار پادشاهی نو در مصر باستان بود.
انجمن صنفی مطابق اساس‌نامه خود موظف به سر و سامان دادن اوضاع کسب و کارهای اینترنتی می‌باشد. انجمن صنفی کسب و کارهای اینترنتی در شهر تهران فعالیت می‌کند.