سالده

معنی کلمه سالده در لغت نامه دهخدا

سالده. [ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ناتل رستاق ، بخش نور شهرستان آمل واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری سولده. هوای آن معتدل و دارای 230تن سکنه است. آب آنجا از ناپلارود تأمین میشود. محصول آنجا برنج ، مختصر غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. این ده از دو محل بالا و پائین که یک کیلومتر از هم فاصله دارند تشکیل شده و در آمار دو آبادی نوشته شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

جملاتی از کاربرد کلمه سالده

ایزدشهر در زبان طبری «ایزده» نامیده می‌شود. ریشه ایزده به‌آبادی کتی‌یا می‌رسد. قدمت کتی‌یا، با توجه به محوطه باستانی موسوم به خشته‌کتی، که در آن از مردم مالیات می‌گرفتند، دستکم به عصر صفوی می‌رسد. کتی‌یا، به‌آبادی‌های مرزنده و سالده از روستاهای چمستان و ایزده محدود می‌شود. به سبب سیلی که شهر تاریخی ناتل و کتی‌یا را از بین برد، آبادی ایزده را بنا نهادند یا به این آبادی مهاجرت کردند. ایزده، امروزی در زبان طبری «اِزده» به معنای ده بزرگ است. در حال حاضر، ایزدشهر به دو قسمت شرقی و غربی مجزا تقسیم می‌شود: بخش شرقی بازارسر و بخش غربی ساروج‌محله نام دارد. بخش میانی را هرکامحله می‌نامند.