ساز مجلس. [ زِ م َ ل ِ ]( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات و ظروف مجلس میگساری. آلات شرابخانه. ساز شراب. سرویس میگساری به اصطلاح امروزی : [ در شرابخانه ] چندان طرایف سازهای مجلس بزم دید همه مرصع... پس آنچه ساز مجلس بود زرین و سیمین در صندوقی نهاد. ( سمک عیار ج 1 ص 225 ). کس به شرابخانه رفت که ساز مجلس بیاورد... دلارام مگر بجائی رفته باشد و آلات شرابخانه با خود برده است. ( ایضاً ج 1 ص 229 ). || مایحتاج مجلس : حافظ که ساز مجلس عشاق راست کرد خالی مباد عرصه این بزمگاه از او.حافظ.رجوع به ساز شود.
جملاتی از کاربرد کلمه ساز مجلس
نغمه ساز مجلس گلشن که بلبل نام اوست باز پیغامش بطرف بوستان آورده اند
ز ساز مجلس تصویرم این آواز میآید که پر دور است از اهل نفس امداد خاموشی
مجلس تو روز مِی خوردن بُود، بستان صفت رود ساز مجلس تو عندلیب آوا بود
رود ساز مجلس علوی که ناهیدش نهند کرده در خلوتسرای تیر مستوفی مقر
بیار باده و آماده ساز مجلس عیش که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده است
کای بدل پرده سوز شاهد روز وی بجان پرده ساز مجلس راز
پرده ساز مجلس سیاره هنگام صبوح نوبت جاه تو بر آهنگ مزهر ساخته
امید ما پس از ایزد به جود تست که نیست ز ساز مجلس ما هیچ جز کباب و رباب