زن مرد

معنی کلمه زن مرد در فرهنگ معین

(زَ مَ ) (اِ. ) ازدواج .

جملاتی از کاربرد کلمه زن مرد

تو یکی در فطرت خود غوطه زن مرد حق شو بر ظن و تخمین متن
زنی را پایمرد درد باشید که تادر کار این زن مرد باشید
فراخشت با یک جهان درد وداد همی زور کرد آن زن مرد زاد
چو پاسخ یافت از زن مرد در زن بجست از جای چون ارزن زدرزن
چو زن مرد و آن طفل بی کس بماند کس بی کسانش به جائی رساند
همان بیل زن مرد آلت شناس کند بیلکش را به بیلی قیاس
گفت با زن مرد غافل راز را آن تهی‌طبل بلندآواز را
در سال ۲۰۱۹ طی تجاوز گروهی در حیدرآباد به زن مرد دامپزشک، پس از تجاوز به زن جوان وی، با ریختن بنزین به روی بدنش آن را سوزانده و به قتل رسانده‌اند.
به قرن بیست زن مرد کش، سپس نباش بروزن! آتش ننگت به دودمان گیرد
گفت: زن مرد را چو سازد پیر شود از دیدن رخش دلگیر
خردمند را بیطقون بود نام یکی رای زن مرد گسترده کام