زفو

معنی کلمه زفو در لغت نامه دهخدا

زفو. [ زُ ] ( اِ ) زبان را گویند و به عربی لسان خوانند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از جهانگیری ) :
سه دیگر زدم بر میان زفوش
برآمد سبک جوش خون از گلوش.فردوسی ( از جهانگیری ).|| بهمان معنی زفر باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به زفر شود.

معنی کلمه زفو در فرهنگ عمید

زفان، زبان.

معنی کلمه زفو در فرهنگ فارسی

زبان را گویند و به عربی لسان خوانند

جملاتی از کاربرد کلمه زفو

داستان این رمان در زمان سلسله «یوآن» در قرن چهاردهم رخ می‌دهد، قهرمان رمان، «وایانگ شنگ» از معبد «اماروس» در ایالت «سیچوان» و از مجسمه بودا “معروف به برآورده کردن آرزوهاً ساخته «وو داوزی» با قدمتی ۸۰۰ ساله بازدید می‌کند، وایانگ با یک راهب «بودا هشانگ» ملاقات می‌کند؛ او حکمت خود را نشان می‌دهد. اما وایانگ می‌گوید که هدف راهب از زندگی نشستن روی زفو (سجاده) نماز و مراقبه است، در حالی که آرزوی او ازدواج با یک زن زیبا و نشستن بر روی یک سجادهٔ نفسانی است.