ماستینه

معنی کلمه ماستینه در لغت نامه دهخدا

ماستینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) شیراز. دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند. ( حاشیه برهان چ معین ). پینو. کشک. شیراز. اقط. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ایشان چیزکی بساختند که آلت شبانان باشد از ماستینه و ترف و گلیمی چند و پاره ای پشم رنگ کرده.( تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 144 ) و جئنا ببضاعة مزجاة... حسن بصری گفت ماستینه بوده. ( تفسیر ابوالفتوح ، از فرهنگ فارسی معین ). به این گاو، روغن خر و خرما و ماستینه... ( تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 97 ). و رجوع به اقط و شیراز شود. || آش ماست. ( ناظم الاطباء ). ماست با. سپیدبا. آش ماست. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه ماستینه در فرهنگ عمید

خوراکی که از ماست و دوغ تهیه می شود.

معنی کلمه ماستینه در فرهنگ فارسی

( صفت و اسم ) دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه ... حسن بصری گفت ماستینه بوده ...

جملاتی از کاربرد کلمه ماستینه

مردم ایل از پوست گوسفند به عنوان ظروف و کارهای دیگر استفاده می‌کنند. مواردی که در آن از پوست گوسفند استفاده می‌شود مثل مشک آب، خیگ روغن، خیگ ماستینه و کیسهٔ حبوبات و مشک دوغ زنی استفاده می‌کنند. برای تهیهٔ مشک آب پس از تمیز کردن پوست و دوختن قسمت‌های مورد نیاز آن سپس در جفت یا پوست بلوط خیسانده تا محکم شود و بوی آن گرفته شود. برای تهیه مشک دوغ زنی که سخت‌تر از مشک آب است پس از تمیزکردن موهای آن، سپس آن را در آب نمک و دوغ می‌خوابانند و سپس کم‌کم لایهٔ روی آن را می‌تراشند و آن را دود می‌دهند.