ماستی

معنی کلمه ماستی در لغت نامه دهخدا

ماستی. ( ص نسبی ) منسوب به ماست. آلوده به ماست : دست و دهانش ماستی شده است. || حرف برخورنده. متلک. حرف مفت. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).
- ماستی به کسی گفتن ؛ متلک گفتن و حرف مفت زدن به کسی. کار بد کسی و نقطه ضعف او را به رخش کشیدن و سخنان برخورنده و بد گفتن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).
ماستی. ( اِخ ) از دیههای مرو است. سمعانی آنرا ماستین آورده است. و نیز گویند که ماستی از قراء بخاراست. ( از معجم البلدان ). و رجوع به ماستین شود.

معنی کلمه ماستی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به ماست : مالیده به ماست : ظرف ماستی شده . ۲- ماست فروش . ۳- ( اسم ) حرف برخورنده متلک . یا ماستی بکسی گفتن .متلک گفتن بدو نقط. ضعف او را برخش کشیدن .
از دیه های مرو است

جملاتی از کاربرد کلمه ماستی

آن بت مجلس فروز امروز اگر با ماستی مجلس ما خُرّمَستی کار ما زیباستی
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی دل بر غریبی می‌نهی این کی بود شرط وفا
آمیزش و منزهیت، در خصومتند که جان ماستی تو، عجب، یا تو ماستی
ای جویبار راستی از جوی یار ماستی بر سینه‌ها سیناستی بر جان‌هایی جان فزا
تو برید کاروان ماستی هم بکار و بارشان داناستی
آبشان از اشک چشم ماستی شیره ی جانهایشان حلواستی
مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی صورتم بر زیب کرمنا کجا آراستی
تو که مرغ بوستان ماستی هم صفیر و هم زبان ماستی
زانکه تو محبوب یار ماستی همچو دل اندر کنار ماستی