معنی کلمه ماروش در لغت نامه دهخدا
برده به رمح ماروش نیروی گاو آسمان
چون تف گرز گاوسر شوکت مار حمیری.خاقانی.
مأروش. [ م َءْ ] ( ع ص ) ( از «ارش » ) مخلوق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || مخدوش. خراشیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از ذیل اقرب الموارد ).