مار و مور

معنی کلمه مار و مور در لغت نامه دهخدا

مار و مور. [ رُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حشرات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مار و مور در فرهنگ فارسی

حشرات

جملاتی از کاربرد کلمه مار و مور

چو با این مرده طبعان زنده درگورم درین محفل عجب نبود اگر سوراخ مار و مور شدگوشم
تو آن شاهی که مار و مور و انسان دد ودام و پری داری به فرمان
ما به مار و مور خاک گور تن در داده‌ایم خانه ما قالی کرمان چه می‌داند که چیست؟
هم مرحله مار و مور با او همراه گوزن و گور با او
مرغ و ماهی جن و انس و دیو و دد وحش و طیر و مار و مور و خوب و بد
گشتند حلقه لشکر افزون ز مار و مور خاتم صفت به گرد سلیمان کربلا
کمتر ز مار و مور شناس آن گروه را کز بهر مار و مور تن خود بپرورند
گو شریرم دان چو مار وگه حقیرم دان چو مور هم نه مار و مور قسمت می‌برند از خوان تو
رموز مار و مور و ماهی و طیر سراسر گفته‌ام در منطق الطیر
طایران اندر فراز شاخها مار و مور اندر بن سوراخها