ماجدی

معنی کلمه ماجدی در لغت نامه دهخدا

ماجدی. [ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان که 6310 تن سکنه دارد و سکنه آن از طوایف فراهانی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جملاتی از کاربرد کلمه ماجدی

پس از برکناری شهاب‌الدین عزیزی خادم در ۲۸ آبان ۱۴۰۰، میرشاد ماجدی سرپرستی فدراسیون را تا برگزاری انتخابات جدید ریاست فدراسیون به عهده گرفت؛ در همین روزها کمیته فنی فدراسیون فوتبال تصمیم به برکناری دراگان اسکوچیچ، سرمربی وقت تیم ملی گرفت که با مخالفت هیئت رئیسه فدراسیون روبرو شد اما پس از برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون در ۸ شهریور ۱۴۰۱، مهدی تاج با آرای قاطع و برای دومین بار ریاست فدراسیون را به عهده گرفت و در کمتر از یک ماه پس از انتخابات، با برکناری اسکوچیچ، کارلوس کی‌روش پس از ۳ سال دوباره به نیمکت تیم ملی بازگشت.
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم ملیک لا یستظهر بجیش و عدد، اسم عزیز لا یتعزز بقوم و عدد، اسم عظیم لا یحصره زمان و لا امد، و لا یدرکه غایة و مرد، تعالی عن المثل و الند، و الشبه و الولد، و هو الواحد الاحد، القیوم الصمد، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. نام خداوندیست باقی و پاینده بی‌امد، غالب و تاونده بی‌یار و بی‌مدد، در ذات احد است بی عدد، در صفات قیوم و صمد، بی شریک و بی‌نظیر، بی‌مشیر و بی‌ولد، نه فضل او را حد، نه حکم او را رد، لم یلد و لم یولد، از ازل تا ابد. خدایی عظیم، جباری کریم، ماجدی نام‌دار قدیم، صاحب هر غریب، مونس هر وحید، مایه هر درویش، پناه هر دل ریش. کردش همه پاک، و گفتنش همه راست، علمش بی نهایت، و رحمت بیکران، زیبا صنع و شیرین ساخت، نعمت بخش و نوبت ساز، و مهربان نهانست، نهان از دریافت چون، و از قیاس وهمها بیرون، و پاک از گمان و پندار و ایدون، برتر از هر چه خرد نشان داد، دور از هر چه پنداشت بدان افتاد، پاک از هر اساس که تفکر و بحث نهاد، تفکر و بحث بعلم و عقل خود در ذات و صفات وی حرام، تصدیق ظاهر و قبول منقول و تسلیم معانی در دین ما را تمام، این خود زبان علم است باشارت شریعت، مزدوران را مایه، و بهشت‌جویان را سرمایه. باز عارفان و خدا شناسان را زبانی دیگر است، و رمزی دیگر. زبانشان زبان کشف، و رمزشان رمز محبت. باشارت حقیقت زبان علم بروایت است و زبان کشف بعنایت. روایتی بر سر عالم رایت است، و عنایتی در دو گیتی آیت. روایتی مزدور است و طالب حور، عنایتی در بحر عیان غرقه نور.