ما و منی

معنی کلمه ما و منی در لغت نامه دهخدا

ما و منی. [ وُ م َ ] ( حامص مرکب ) تکبر. خودپسندی.

جملاتی از کاربرد کلمه ما و منی

مائیم که از ما و منی هیچ نماندست در عین بقائیم و منزه ز فنائیم
واصلم گردان ازین ما و منی تا یکی گردم درین سر بی تنی
از سرم بیرون کند ما و منی ما و من بی‌ما و من مستی کند
گر برون آیی ازین ما و منی هست مأوایت مقام ایمنی
احمقست و مردهٔ ما و منی کز غم فرعش فراغ اصل نی
در ارادت گر قدم خواهی نهاد دست از ما و منی اول بشو
ساقی ز روی ما و منی همچو آفتاب میگوید از کرم دو جهانرا که الصلاح
ملک حسن به دل بست بر اورنگ جلال بنگر اهرمنان ما و منی ساخته‌اند
عجب نیست در تو که ما و منی است که اصل سرشتت ز ما و منی است
بی من و مایی بود اقبال بخت عاشقان شد براه عشق او ما و منی ادبار ما