ژنرال نبوپلسر در سال ۶۲۶ پ.م. در بابل به قدرت رسید و این آغاز دوران بابل نو است. امپراتوری جدید بابل کلدانی میباشد. نبوپلسر از ۶۲۶ تا ۶۰۵ پ.م. حکومت کرد، و دوباره شهر بابل به عنوان پایتخت امپراتوری بابل برگزیده شد و سلسله جدید فرمانروایان بابل را بنیاد نهاد. شهر بابل تحت فرمانروایی کلدانیان مجدداً عظمت خود را بازیافت. امپراتوری قدرتمند آشور در ۶۱۲ پ. م با هجوم متحد ماد و بابل سقوط کرد و قدرت از نینوا به بابل منتقل شد.
پارس، استانی بود که خیزش بنیانگذار امپراتوری تازهٔ ایرانی از آن شروع شد. اگرچه در آستانهٔ سدهٔ سوم میلادی، شهرت پیشین خود را از دست داده بود، اما شاهان محلی پارس، آداب پیشین را هنوز حفظ میکردند و نامهای شاهان هخامنشی را بر خود مینهادند. اردشیر بابکان پس از شکست واپسین شاهنشاه پارت، اردوان چهارم، در سال ۲۲۴ م در دشت هرمزدگان، به دودمان اشکانی پایان داد و شاهنشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه» نامید و قصد ایجاد یک امپراتوری متحد همانند هخامنشیان را داشت. اردشیر بابکان به نیروی نظامی خود به خوبی رسیدگی میکرد و دانش نظامی و سیاسی بالایی داشت.
محمد عمر پس از اینکه برادرش ابابکر را به زندان انداخت حدود ۸۰۹ ق / ۱۴۰۶ م مانند برادرش علیه شاهرخ دست به شورش زد، که اجل مهلتش نداد و در همان سال چشم از جهان فروبست.پس از مرگ محمد عمر ابابکر از زندان بیرون آمد و قدرت را به دست گرفت اما او هم چندی بعد کشته شد. به این ترتیب با مرگ این دو، تنها بازمانده از خاندان میرانشاه، پسرش خلیل سلطان بود که در فرارود (ماوراءالنهر) حکومت میکرد.
بیخ ریشه ی نه خل زه وقم په ی نه که م چار گوشه ی جیهان مه سکه ن ته ی نه که م
با توسعه همتایان چینی، سای در ابتدا یک شهرستان در نظر گرفته شد و سپس به یک سرحدات ارتقا یافت. اما هرگز قادر به تبدیل شدن به یک حاکمنشین یا پادشاهی به تنهایی نبود. تهاجمات چو در طول دوره بهار و پاییز، باعث جابهجایی چندباره سای شد، ابتدا به شینسای (به انگلیسی: سای نو) در ۵۳۱ پ. م و سپس به شیاسای (به معنای «سای پایین») در فنگتای کنونی در آنهوئی. در ۴۴۷ پ. م، پادشاه هوی چو، سای را به طور کامل فتح کرد، اما به مرزبانها اجازه داد در نزدیکی چانگدی در هونان مستقر شوند و یک ایالت مشوش به نام گائوسای (به معنای "سای سترگ") ایجاد کنند. این ایالت نیز ۸۰ سال بعد نابود شد.
بای م بسته و بوفا سر کیا کشی از سر کشو بمهر تو کش مار ساده بو
با گرد شهسوار قدم هم رکاب باش از ذره گان شمس ولایت م آب باش
من ار خوبم ار بد برای خود م من امیدوار از خدای خودم
ز زهر آب جا م برق کردار کشید آتش زبان از بهر زنهار
در توضیح علت تفاوت در پیشینه روستای باریکان در دوره مادها و قدمت روستای کنونی باریکان، برخی از اقوال حکایت از ویرانی روستاهای طالقان و منجمله باریکان بر اثر چندین زلزله دارد که تعدادی از آنها بسیار مهیب بودهاست: «سال ۹۵۸ م - ۱۴۲۸ م - ۱۴۸۵ م ۱۵ اوت–۱۶۰۸م ۲۰ آوریل- ۱۸۰۸ م ۱۶ دسامبر- رجوع شود به قسمت «زلزله» در سایت». بررسیهای میدانی نیز موید درستی این نظریهاست. زیرا آثاری از موقعیتهای مسکونی و باستانی در شعاع ۳ کیلومتری موقعیت کنونی روستای باریکان و در مناطی موسوم به:آقا جشمه -پنجعلی- جیر ارزنگ- اسکولدر-کلان دشت- زرعکان- سنقر کلایه- محمود کلایه - خانه کالفان یافت میشود.
همین شیوهٔ چاپ بود که بعدها به اختراع چاپ اُفسِت انجامید. اختراع عکاسی شاید بیش از هر عامل دیگر بر چاپ و صنعت تأثیرگذار بود و با وجود اینکه تهدیدی برای روشهای دستی چاپ به حساب میآمد اما با اختراع عکاسی روش حساس کردن سطح فلز و برگرداندن تصویر و حروف و نقوش بر روی آن ابداع شد. این روش جدید منشأ چاپ با کلیشههای خطی گردید و در پی پیشرفت عکاسی شیوههای گراوور، فتوگراوور و هلیوگراوور ایجاد شدند. در اوایل سدهٔ ۱۹ م ماشینهایی اختراع شد که اعمال مختلف چاپ را بهطور خودکار انجام میدادند و در نتیجه، سرعت چاپ افزایش یافت تا جایی که ماشینهای روتاتیو که قادر بودند در یک لحظه، هر دو روی کاغذ را چاپ کنند پدید آمد.
تا توانم دید هر دم روی دوست همچو خاک افتاده ا م در کوی دوست
از میانههای سدهٔ نوزدهم م به بعد، تولید درامهای غربی در ایران، تشویق شد؛ به شکلی دقیق، پس از سفر ناصرالدینشاه به اروپا بود که یک سالن تئاتر در تهران تأسیس شد. در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ م، گروه هنر ملی با جذب برترین نمایشنامهنویسان، کارگردانان صحنه و بازیگران به برقراری دوبارهٔ تئاتر در ایران کمک کرد. بعدها، تلویزیون ملی ایران نیز از تشکیلات و نمایشهای تئاتر در ایران، پشتیبانی میکرد. کارگاه نمایش (از ۱۳۴۸) از نمایشهای وابسته به این رسانه است. در این دوران، دیگر عوامل اثرگذار در رشد تئاتر، پشتیبانیهای تجاری و حکومتی بودند و اینها در کنار جشنوارههای این دوره (همچون جشن هنر شیراز)، توانستند تئاتر ایران را نیرومند سازند.
ساله ا بودم م لازم بر درش گشته محکوم غلام کمترش
پری سیتا روان کن همرهم زود که تا گردد دل را م از تو خوشنود
ازدواجی که در ۶۱۴ ق. م میان امیتیس دختر آستیاگ و بخت نصر فرزند نبوپلسر انجام شد.
پس از آنکه تهاجم کیمیریهای آناتولی، گردیوم پایتخت فریگیه را در سال ۶۷۶ پ. م ویران ساخت، لیدیه مهمترین پادشاهی منطقه بود. سارد، پایتخت لیدیه، در حدود هفتاد کیلومتری کرانهٔ غربی ترکیه کنونی قرار داشتهاست. کرزوس افسانهای بر لیدیه فرمان میراند و به سبب داشتن طلا و دادن هدیههای سخاوتمندانه به کاهنهٔ عبادتگاه دلفی مشهور شده بود. کرزوس پس از شنیدن پاسخ دو پهلوی دلفی که: «کرزوس پس از گذشتن از رود هالیس یک امپراتوری بزرگ را نابود خواهد کرد.» تشجیع شد که به ایرانیان حمله برد.
بزرگوار خدایا تو خویش شاهد باش که م به معصیت خویش می کنم اقرار
در نسخهٔ کتابخانهٔ رضا در هند که کتابتشده در خراسان و بهتاریخ ه.ق/۱۵۷۵ م و مصورشده بهتاریخ اواخر سدهٔ ۱۰ و اوایل سدهٔ ۱۱ ه.ق (دورهٔ اکبر) نیز نگارهای بر مبنای این غزل با عنوان نگارهٔ گرمابه موجود است.
که این چون آن نه ننگ و نا م خواهد هلاک قاصدانِ رام خواهد