معنی کلمه لوگوس در دانشنامه عمومی
هراکلیتوس به جای واژه خدا غالباً واژه یونانی لوگوس به معنی عقل را به کار می برد.
واژه لوگوس واژه ای چند پهلوست. به طوری که دیکشنری لیدل و اسکات نزدیک 5 ستون و نیم تعریف برای آن آورده است. لوگوس اسمی است مطابق با فعل legein ( گفتن ) و به معنای "دلالت بر"، "میان چیزهای دیگر"، "گفتار"، "بیان"، "جمله"، "تبیین"، "تعریف"، "فرمول"، "محاسبه"، "نسبت"، "توضیح"، "استدلال" و "قوه عقل". مطالعات اولیه درباره این واژه به گونه ایست که تمایل داشتند تنها درباره جنبه ای واحد از این مفهوم قلم زنند، چنانکه گویی مفاهیم و تئوری های محدودی پیرامون این واژه در کار است. با این حال نوعی تعامل درونی میان این مفاهیم گسترده لوگوس برقرار است که سبب می شود حتی همین مطالعات تک انگارانه نیز ارزشمند باشند.
گاهی پژوهشگران سخن از دگرگونی از فضای میتوس به فضای لوگوس می گویند، گذاری که داستان سرایی در اسطوره ها را ( که اغلب در قالب شعر نقش می گرفت ) به تبیینی علمی، فلسفی و یا تاریخی کشاند. ( تبیینی که معمولا به شکل نثر بود ) .
فیلسوفان سده های ششم قبل از میلاد از اولین نویسندگانی بودند که رسانه هایی در غالب نثر نوشتند. این ابزار بیانی جدید، دیدی تحلیلی تر و جداافتاده تر از امور را امکان پذیر می کرد و انقلابی را در تفکر درباره جهان تجسم می بخشید.
هرچند که واژه لوگوس خبر از داستان هم می دهد و معمولا بیشتر صورت جمع آن ( logoi ) به مثابه تبیینی علمی در برابر mythoi به معنای داستان ها و همچنین در برابر epea به معنای نظم قرار می گرفت، ( ن ک افلاطون تیمائوس 26e ) اما نزد سوفیسطان، یک میتوس می تواند در توضیح یک لوگوس به کار رود. ( پروتوپوراس 320c ) البته تا جایی که لوگوس به مثابه گونه ای بسا ساده تر از تبیین نگریسته شود.
وازه لوگوس خیلی زود بیانگر وجهه ای از محتوی منطق عقلانی ( rational discourse ) و همچنین ابزار ارتباطی شد. و این مدخل از این جهت روی این موضوع تمرکز کرده است. هراکلیتوس ( 500 ق م ) اولین فیلسوفی است که لوگوس را در هیبت آرخه برافراشت. او رساله خود را این گونه آغاز می کند:
“از این لوگوس که هستنده ای جاویدان است، آدمیان ناآگاهند، چه پیش از آنکه آن را بشنوند چه هنگامی که آن را برای نخستبار بشنوند. هرچند همه چیز مطابق با این لوگوس پدید میآید، ایشان چونان کسان ناآزموده ان، حتی هنگامی که گفته ها و کرده ها را آنگونه می آزمایند که من توصیف میکنم و هرچیز را موافق طبیعت آن جدا میسازم و بیان میکنم که چگونه هست. ” لوگوس هراکلیتس با مردم در میان گذاشته میشود و در رساله اش به تفصیل در میاید. اما او انتظار دارد که اکثر افراد پیام او را نفهمند: " اگرچه این لوگوس امری مشترک است، بسیاری چونان میزیند که گویی به فهمی شخصی دست یافته اند. به نوعی لوگوسی که میانمان برقرار است، توسط بسیاری که بینش فلسفی ندارد مورد غفلت قرار میگیرد. لوگوس پیام و حکایتی ویژه دارد: "به من نه، بل به لوگوس گوش فرا دهید، این بخرادانه است که گفته شود همه چیز یکی است" هراکلیتوس لوگوس را فرارونده از بیان خود میداند طوری یگانگی چیزها را میاموزاند.