للحق

وصلوا الحق بالحق للحق من الحق، فالمنة للحق

دست آن کس بگرفت و در آستین کشید. پلاسی پوشیده بود که دست را خلیده می‌کرد. گفت: هذا للحق و هذا للخلق.

هو حق الحق للحق حق لابس ملبس حقایق حق

ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ معنیه الا للحق و اقامة الحق. هفت آسمان و هفت زمین که آفریدم، کائنات و محدثات که از عدم در وجود آوردم، آن را آفریدم، تا تو حق خداوندی و کردگاری ما بر خودشناسی و بحکم بندگی، فرمان ما را منقاد باشی و گردن نهی. ای جوانمرد بندگی کردن کاری آسان است اما بنده بودن کاری عظیم است و خصلتی بزرگ. هفتصد هزار سال ابلیس مهجور بندگی کرد و یک دم بنده نتوانست بود. العبودیّة ترک الاختیار فیما یبدو من الاقدار.

وجدوا الحق بالحق للحق من الحق، فالمنة للحق

ذا یری نفسه یفعل البر ذاک للحق شاهد فی السر

عبودیت پس ایشانراست للحق خود از حیث ربوبیت بمطلق

بحق اندر وجود او حق گزیند وجود شیئی جز للحق نبیند