لغب

معنی کلمه لغب در لغت نامه دهخدا

لغب. [ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) گوشت پاره ٔمیان دندان های پیشین. || پر تباه زرد ریزه مرغ. آن پر که از سوی شکم بود و آن بد بود. لغیب.( مهذب الاسماء ). لغاب. || سخن تباه. || مرد سست و گول. || تیر هیچکاره نیکوناتراشیده. لغاب. || ( اِخ ) ریش َ بِلَغْب ( مجهولاً )؛ لقب برادر تأبط شرّا. ( منتهی الارب ).
لغب. [ ل َ غ َ ] ( ع اِ ) موی گردن. یقال : اخذبلغب رقبته ؛ یعنی دریافت آنرا ( ؟ ). ( منتهی الارب ).
لغب. [ ل َ ] ( ع مص ) لغوب. سخت مانده گردیدن. || خبر دروغ پیدا کردن نزد قوم. || تباهی انداختن میان قوم. ( منتهی الارب ). به فساد آوردن. ( منتخب اللغات ). || به زبان آب خوردن سگ از خنور. ( منتهی الارب ).
لغب. [ ل َ غ ِ ] ( ع ص ) ضعیف. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه لغب در فرهنگ فارسی

ضعیف

معنی کلمه لغب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه لغب

«وَ مَنْ عِنْدَهُ» یعنی الملائکة الّذین عنده، الّذین جعلتهم العرب بناته، کما قال عزّ و جل: «وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً». «وَ مَنْ عِنْدَهُ». حجتست بر معتزله و جهمیه در اثبات جهت و مکان باری جلّ جلاله، اذ لو لم یکن بذاته فی موضع و علمه فی کل موضع، لما کان لقوله: «وَ مَنْ عِنْدَهُ» معنی «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ» ای لا یتعظمون و لا یستنکفون عن عبادته، و لا یخرجون عن طاعته. «وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ» ای لا یعیون. یقال حسر الرجل و استحسر، اذا لغب و اعیی، و الملائکة لا یعیون فان تسبیحهم یجری مجری النفس.