لرب

معنی کلمه لرب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ربب (۹۸۰ بار)ل (۳۸۴۲ بار)
تربیت کردن «ربّ الصبی ربّاً: ربّاه حتی ادرک» یعنی بچه را تربیت کرد تا برشد رسید. (اقرب) و اطلاق آن بر فاعل یعنی مربّی بطور استعاره است. راغب می‏گوید: ربّ در اصل به معنی تربیت است... و بر فاعل بطور استعاره گفته می‏شود و ربّ بطور اطلاق فقط بر خداوند اطلاق می‏گردد که متکّفل به اصطلاح موجودات است. طبرسی رحمه اللّه در تفسیر سوره حمد چند معنی از جمله: رئیس، مطاع مالک، صاحب (رفیق)، مربّی و مصلح برای ربّ نقل تربیت مشتق است و این کلمه بطور اطلاق جز به خدا گفته نمی‏شود و در غیر خدا مقیّد می‏آید نحو: ربّ الدار، ربّ الصیغة. ربّ به معنی مربّی از اسماء حسنی است و مقام ربوبیّت خداوند را روشن می‏کند یعنی آنگاه که در صفت خدا گفته شود: ربّ العالمین. مراد پرورش دادن و تربیت کردن تمام موجودات است. همانطوری که یک نفر طفل را تربیت می‏کند و پیوسته مواظب اوست و از نان و آب و لباس و اخلاق و تحصیل او غفلت ندارد. هم چنین اطلاق کلمه ربّ بر خداوند سبحان مبیّن این معنی است. کلمات ربّ العالمین، ربّکم، ربّنا، ربّه، ربّی، ربّکما، ربّ، ربّک، ربّها، ربّهم، و ربّهما که در قرآن مجید بر خداوند سبحان اطلاق شده بنابر نقل المعجم المفهرس بیشتر از نهصد و شصت فقره است. در بسیاری از آیات آمده . . بنابر آنکه در المعجم المفهرس شمرده جمله ربّ العالمین مجموعاً چهل و دوباره در قرآن آمده است. و در بعضی از آیات آمده «رَبُّ کُّلِ شَیی» نحو . و در بعضی‏ها «رَبُّ السَّمواتِ و الاَرْضِ» نظیر . و در بعضی ربّ العرش نحو همچنین رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ المَغرِبَیْنِ، رَبُّ المَشارِقِ و المَغارِبِ، رَبُّ السَّمواتِ الَّبْعِ، رَبِّ النَّاسِ، رَبِّ الْفَلَقِ و غیره در قرآن مجید استعمال شده است. مضنون مجموع آنها روشن می‏کند که خداوند پرورش دهنده تمام موجودات است هم خلقت از جانب اوست و هم تربیت علی هذا خالق و مربّی و معبود فقط خدای سبحان است. در بعضی از آیات ربّ بر غیر خدا اطلاق گردیده است مثل . یعنی یوسف بیکی از آن دو که گمان می‏کرد نجات خواهد یافت گفت: مرا نزد رئیس خود یاد کن. همچنین است آیه 50 و 41. از همان سوره و نیز جمله . و ظاهراً مراد از رّب در این آیات ملک و رئیس است چنان که از مجمع البیان نقل شد. * . ارباب جمع ربّ و چهار بار در قرآن مجید آمده است و مراد از آن معبودهای دروغین و ملائکه و بزرگان قوم‏اند که قرآن از اتخاذ ارباب در مقابل خداوند نهی فرموده است و چهار محل فوق به قرار ذیل است: یوسف:39. آل عمران:64 و 80 - توبه:31. راغب می‏گوید: بنابر آن که ربّ فقط به خدا اطلاق می‏شود لازم بود که جمع بسته نشود ولی بنابر اعتقاد کفّار جمع بسته شده است نه راجع به نفس امر و حقیقت، بهتر است گفته شود برای نقل قول آنها و برای تفهیم جریان جمع آمده است. در دعای 48. صحیفه آمده «اللهم لک الحمد... رب الارباب.

جملاتی از کاربرد کلمه لرب

«ما یَنْظُرُونَ» ای ما ینتظرون، «إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً» هذه الصیحة صعقة القیامة ینفخ فی الصور ثلث نفخات: الاولی نفخة الفزع و الثانیة نفخة الصّعقة و الثالثة نفخة القیام لرب العالمین بین کلّ نفختین اربعون سنة، و هذه الآیة فی النفخة الثانیة، «تَأْخُذُهُمْ» ای تلحقهم «وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ» قرأ حمزة «یخصمون» بسکون الخاء و تخفیف الصّاد، ای یغلب بعضهم بعضا بالخصام، و قرأ الآخرون بتشدید الصاد، ای یختصمون، فادغمت التاء فی الصّاد، ثمّ ابن کثیر و یعقوب و ورش یفتحون الخاء، و ابو عمرو یختلس فتحة الخاء، و قرأ الباقون بکسر الخاء.