لبت

لبت

معنی کلمه لبت در لغت نامه دهخدا

لبت. [ ل َ] ( ع مص ) پیچیدن دست کسی را. || به چوب دستی زدن بر سینه و شکم و تهی گاه کسی. ( منتهی الارب ).
لبة. [ ل َ ب َ ] ( ع اِ )شیر ماده. لَبْوَة. لِبْوَة. لباة. ( منتهی الارب ).
لبة. [ ل َب ْ ب َ ] ( ع اِ ) سر سینه. || ( ص ) زن پاکیزه. || زن پاکیزه خوی. || زن شوی دوست. ( منتهی الارب ). زنی که شوهر خود را دوست دارد یا فرزند. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه لبت در فرهنگ فارسی

پیچیدن دست کسی را . یا به چوب دستی زدن بر سینه و شکم و تهی گاه کسی .

معنی کلمه لبت در دانشنامه عمومی

لبت ( به صربی: Lebet ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ولادیچین خان واقع شده است. لبت ۱۰۲ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه لبت

ای لعل لبت توانگری عمر دراز یک هدیه از آن لعل به قوال انداز
همچو آن قطره که بر خاک فشاند ساقی دورم از کنج لبت گر همه صهبا باشم
هست شبنم یا نسیم صبح با ذکر لبت غنچه‌ها را آب حسرت در دهن می‌آورد
بگو تو باقی این را که از خمار لبت سرم گران شد پرسش که سرگران چونی
از لبت هر چه تراود مطبوع گر همه لطف وگر دشنام است
نیرّ این چامه که در وصف جمال تو سرود تا ز لعل لبت انعام چه خواهد بودن
ندادم یک نفس از عمر خود کام از لبت جان را چه عمر است این که دارم چند باشم شرمسار او
جانا بشکر خنده لبت آب شکر ریخت وز زلف کژت غالیه بر برگ سمن بیخت
ریخت از بس آبرو در پیش گلبرگ لبت شد گل شاداب ساغر، چون گل مهتاب خشک
چون جان (عسجدی) صید لبت شد کمند زلف اندر دیگر افکن