لب دوختن

معنی کلمه لب دوختن در لغت نامه دهخدا

لب دوختن. [ ل َ ت َ ] ( مص مرکب ) خموشی گزیدن :
مدتی میبایدش لب دوختن
از سخنگویان سخن آموختن.مولوی.تا نگردد خون دل و جان جهان
لب بدوز و دیده بربند این زمان.مولوی.

جملاتی از کاربرد کلمه لب دوختن

دل دوختن غم ار چه خونست لب دوختن آفت درونست
مدّتی می‌بایدش لب دوختن از سخن، تا او سخن آموختن