لامر

معنی کلمه لامر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ ﭐللَّهِ: کارشان موقوف به مشیّت خداست - آنانکه تعیین وضعیتشان به تأخیر افتاده تا خدا در موردشان چه حکم کند (کلمه ارجاء به معنای تاخیر است و معنای تاخیر انداختن ایشان بسوی امر خدا این است که وضع ایشان آنطور روشن نیست که بتوان عذاب خدا را برایشان پیش بینی کرد ، ...
ریشه کلمه:
امر (۲۴۹ بار)ل (۳۸۴۲ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه لامر

وَ عَلَی الثَّلاثَةِ ای و تاب علی الثلاثة این سه تن: یکی کعب مالک است الشاعر الثعلبی، دیگر هلال بن امیة الواقفی، سوم مرارة بن الربیع و هم المرجون لامر اللَّه.
او را فرمودند که نعلین از پای بیرون کن که از پوست خر بود ناپیراسته و ناپاک. چون این فرمان بوی رسید نعلین از پای بیرون کرد واپس وادی افکند. حسن و عکرمه و مجاهد گفتند که: نعلین از پوست گاو بود پاک امّا او را بخلع آن فرمودند تشریف زمین مقدّسه را، یعنی که برکت زمین مقدّسه بپای تو رسد. و گفته‌اند تهی کردن پای از نعلین نشان تواضع است و خشوع و تأدیب. موسی را فرمودند تا ادب گیرد و در تواضع و خشوع بیفزاید، و عادت سلف بوده در تعظیم خانه کعبه که پای برهنه در خانه کعبه شدندی. قال ابن الزبیر: حج هذا البیت سبع مائة الف من بنی اسرائیل، یضعون نعالهم بالتنعیم یدخلون حفاة تعظیما للکعبة. و فقیل فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ. ای فرغ قلبک عن شغل الاهل و الولد. روی اشعث بن اسحاق عن جعفر قال: ترکهم اربعین سنة فی المکان الّذی نودی فیه، و مضی لامر اللَّه حتّی قضی ما امر به.
کَلَّا ای لیس لامر علی ما یحسب و قیل: هو متّصل بما بعده و معناه حقّا.