لامان

معنی کلمه لامان در لغت نامه دهخدا

لامان. ( هزوارش ، اِ ) به زبان زند و پازند نان را گویند و به عربی خبز خوانند. ( برهان ). مصحف لحمان ؛ هزوارش نان و نیز به معنی غذا. ( دهارله ).
لامان. ( اِ ) لاف و گزاف. ( برهان ). || فریب و دروغ. ( غیاث ، نقل از شرح خاقانی ). || انبوهی. || بیوفائی. || مغاک. ( غیاث ). || امر است به معنی بجنبان. ( غیاث ). و این گفته غیاث براساسی نیست.
لأمان.[ ل َءْ / ل ُءْ ] ( ع ص ) ناکس و زفت. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لامان در فرهنگ عمید

۱. فریب.
۲. دروغ.
۳. لاف وگزاف.
۴. ریشخند.
۵. (صفت ) چست و چالاک.

معنی کلمه لامان در فرهنگ فارسی

لاف و گزاف

جملاتی از کاربرد کلمه لامان

داگلاس لامان از کلایدر مشاهده کرد که بابیلون به عنوان یک نشخوار فکری عمل می‌کند که چگونه انسان‌ها سعی می‌کنند از مرگ و میر ذاتی خود پیشی بگیرند و آن را نادیده بگیرند، و به تصویرهای غیرمعمول مختلف مرگ اشاره کرد. لامان همچنین به صحنه‌ای کلیدی در میانه بابیلون اشاره کرد که در آن کنراد برای مدت کوتاهی تحت تأثیر مرگ دوستش جورج مان قرار می‌گیرد و پیش از بازگشت به شخصیت غیرقابل‌شکل پیش‌فرض خود غرق می‌شود تا نمونه کلیدی دیگری از عملکرد این ویژگی خاص به عنوان یک مراقبه غم‌انگیز برای افرادی باشد که سعی دارند از حضور اجتناب ناپذیر مرگ فرار کنند.