لامارک

معنی کلمه لامارک در لغت نامه دهخدا

لامارک. ( اِخ ) گیوم دو. ملقب به «سانگلیه دزاردن ». وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود. ( تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 م. ).
لامارک. ( اِخ ) ژان باپتیست ، شوالیه دو. طبیعی دان فرانسوی. مولد بازن تَن ( سُم ). شهرت وی بسبب انتشار کتابی است به نام گلهای فرانسه. و هم دائرةالمعارف گیاه شناسی و تصویر انواع را انتشار داد. ( 1744-1829 م. ).
لامارک. ( اِخ ) ژان ماکسیمین. ژنرال و سیاستمدار فرانسه. مولد سن سور ( 1770-1832 م. ).

جملاتی از کاربرد کلمه لامارک

کرپلین پس از این که در سال ۱۹۰۳ پروفسور روانپزشکی بالینی دانشگاه مونیخ شد، شروع به نوشتن دربارهٔ سیاستگزاریهای اجتماعی نمود. او یکی از پیشنهاددهندگان اصلی و مؤثر در حرکت اصلاح نژاد و پاکسازی نژادی بود. نوشته‌های او بر الکلیسم، جرم، زوال و هیستری متمرکز بودند. او می‌خواست مردم آلمان را به عنوان یک ملت یا نژاد در کنار یکدیگر نگاه دارد. ظاهراً کرپلین به نظریات تکاملی لامارک هم‌چون وراثت زوال فرهنگی معتقد بود. او متحد و حامی همکار روانپزشکش ارنست رودین در مطالعاتی بود که جهت روشن شدن سازوکارهای وراثت ژنتیکی آنچه او «پیش‌آگهی ژنتیکی تجربی» می‌خواند انجام شد.