معنی کلمه لالک در لغت نامه دهخدا
دریغ از آن شرف وحشی و فضایل او
که عاشق است بر آن لاله روی لالک دوز.سوزنی. || تاج خروس و آن گوشت سرخی است که بر سر خروس باشد. ( برهان ). لالکا. || مطلق تاج را نیز گویند که عربان اکلیل خوانند. ( برهان ) :
آخر ارچه عقل ما گم شد ولیک از روی حس
سر ز لالک باز میدانیم و پا از لالکا.سنائی.