جملاتی از کاربرد کلمه لاله عذار
این مرا بس که ز وصل صنمی لاله عذار شب و روز و مه و سالم همه فروردینست
رنگ ازو، بوی از او، حسن و لطافت همه او بیخود از جلوه ی آن لاله عذار است بهار
با اینهمه گر سمنبری لاله عذار گوید که بگیر بوسه گویم که بیار
زیباست چمن ولی صفائی بی لاله عذار ما ندارد
شعله خوی تو حزین آفت گلزار نگشت جگرش داغ از آن لاله عذار است بهار
گفتم که کنم تحفهات ای لاله عذار جان را، چو شوم ز وصل تو برخوردار
چون شد آن سرو قد لاله عذار از سموم اجلش حال تباه
لاله ز چه سرخ گشت، گر شرم از لاله عذار ما ندارد
گفتم که کنم تحفه ات ای لاله عذار جان را، چو شوم زوصل تو برخوردار
گفتم ای سیمبر سرو قد لاله عذار مایل ظلم مشو جور مکن بر من زار