لالم
معنی کلمه لالم در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه لالم
گر کمال احمدی لالم نکردی گفتمی اکمل از پیغمبرانت در ره دین پروری
من که لالم کی توانم شرح این دادن تمام لال می گردد فصیحان را زبان زین واقعه
از تو ای ناهید گفتارم نوای تازه داشت وز حسد ای چرخ چون یعقوب لالم کردهای!
گر پریشان حالم او داند لسان حال را ورچو سوسن لالم او داند زبان لال را
از بیم عشق لالم و ترسم که برجهد دل بر سر زبان به دل گفتگو مرا
ننگ مستی تا به کی قدر کمالم بشکند نام توبه در دهن چون حرف لالم بشکند
افسرده دمان، حذر که چون شمع حرفی به زبان لالم آمد
تعالالله از این صورت که من ماتم ز تحسینش بنام ایزد از این معنی که من لالم ز تقریرش
در عرض غمت پیکر اندیشه لالم پا تا سرم انداز بیانست و بیان نیست
روز و شب خون میخورم در پردهٔ بیطاقتی گفت و گوی لالم و راه دهن گم کردهام