لاف زن

معنی کلمه لاف زن در لغت نامه دهخدا

لاف زن. [ زَ] ( نف مرکب ) خودستا. خودنما. صلف. متصلف تأه. جعظری. تیاه. تیهان. صلاّف ، جعظار؛ کوتاه درشت لاف زن. جعظارة؛ کوتاه سطبر لاف زن کم عقل. تیار؛ مرد متکبر شوریده عقل لاف زن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لاف زن در فرهنگ عمید

۱. آن که لاف بزند.
۲. خودستا.

معنی کلمه لاف زن در فرهنگ فارسی

۱- خودستا متکبر : هر خرامند. بکبر لاف زن خویشتن ستای . ۲- مدعی باطل .

جملاتی از کاربرد کلمه لاف زن

بنانش را گهر شبچراغ چون خوانم؟ که هست مشعله روز لاف زن ز ضیاش
فراقت ز خون‌ریز من در نماند سر کویت از لاف زن در نماند
اگر سروری لاف چندین مزن که از لاف زن به یکی پیرزن
مشعله شبروان مشغله لاف زن منطقه لشگری بدرقه کاروان