لازمی

معنی کلمه لازمی در لغت نامه دهخدا

لازمی. [ زِ ] ( ص نسبی ) صاحب آنندراج گوید لازم مقابل متعدی را در عرف لازمی میگویند به زیادت تحتانی و غلط است چرا که لازم خود صیغه اسم فاعل است حاجت به یاء فاعلیت ندارد. - انتهی. ( در تداول فارسی لازمی گفته نمیشود، شاید در هند معمول بوده است ).
- سکون لازمی ؛ سکونی راگویند که اصلی بوده و بواسطه وقف و عوارض دیگر نباشد مانند سکون آخر حروف نون و عین و کاف و امثال آنها.

معنی کلمه لازمی در فرهنگ فارسی

در تداول فارسی لازمی گفته نمیشود شاید در هند معمول بوده است

جملاتی از کاربرد کلمه لازمی

دمنده‌ها می‌توانند از نوع اپتیکی، الکتریکی، شیمیایی یا گرمایی باشند به شرط این که انرژی لازمی را فراهم کنند که بتواند با محیط لیزری برای برانگیختن اتم‌ها و ایجاد وارونی جمعیت لازم همراه شود.
در حالی که رضا فرجی دانا، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت روحانی به قم سفر کرده بود و رسانه‌ها از دیدار وی با مراجع خبر دادند، مکارم شیرازی در جلسه درس خارج فقه خود عنوان کرد که مطلب لازمی را باید در اینجا تذکر بدهم و آن اینکه همگان توجه داشته باشند وزیر به قم آمد و برخی از آقایان هم با وی ملاقات کردند ولی در برخی رسانه‌ها مشاهده کردیم که خبر دیدار من با او را نیز چاپ کرده بودند.