معنی کلمه لاریجان در لغت نامه دهخدا
1 - آمل. 2 - لاریجان. 3 - رستاق. 4 - دلارستاق. لاریجان ، از شمال محدود است به آمل و از مشرق به بندپی و از جنوب به دماوند و از مغرب به دلارستاق و به چندبلوک جدا مانند چلاو و امیریه در مشرق رود هراز و بالا لاریجان که دره اصلی رود هراز است تقسیم میشود. ناحیه لاریجان دارای آبهای فراوان و بواسطه خاکهای آتشفشانی بسیار حاصلخیز و به همین جهت قرای متعدد داردکه نزدیک بهم و در کنار رود هراز و شعب آن ساخته شده و اغلب آنها قدیمی میباشد و بواسطه مجاورت کوه دماوند چشمه های آب معدنی فراوان دارد. قریه مهم آن اسک است که در کنار رود هراز واقع شده و در دامنه کوه دماوند قریه رینه و امیریه و دامنه است. اهالی لاریجان بیشتر به گله داری و مال داری و تجارت مشغول هستند. چشمه های آب معدنی معروف این ناحیه عبارت است از چشمه آب گرم گوگردی در دامنه شرقی کوه دماوند که حمامی معروف به حمام شاه عباسی دارد و مردم از آن استفاده میکنند و علاوه بر آن چاله های دیگری در حوالی چشمه کنده اند که در موقع لزوم در آنها آب انداخته و استحمام می کنند. اهالی اعتقاد غریبی به آب گرم مزبور دارند و اگر چه آن فقط برای امراض جلدی مفید است ولی عموم مرضائی که دارای امراض جلدی نیستند برای معالجه واستحمام به آنجا میروند. دیگر چشمه آب آهن که در قسمت مرتفعتری واقع شده و برای کم خونی مفید است. دیگرچشمه اسک که در قریه اسک واقع است و دارای گاز کربنیک بسیار و املاح مختلفه است. در مغرب اسک چشمه دیگری موسوم به آب فرنگی است. به طورکلی باید متوجه بودکه چون طرز استفاده از این آبها مطابق قواعد علمی و صحی نیست از هیچ یک از آنها امید بهبود و معالجه قطعی نمی توان انتظار داشت مگر در صورتی که مانند دیگرممالک در سر هر یک از آنها بناهای لازمه برای استفاده از آبها ساخته شود و فوائد هر یک از آنها را نیز بطور واضح معلوم کنند. ( جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 295 ).