لارجان

معنی کلمه لارجان در لغت نامه دهخدا

لارجان. [ رِ ] ( اِخ ) لاریجان. شهرکی میان ری و آمل طبرستان به فاصله هیجده فرسنگ از هر یک از این دو شهر آن را قلعتی حصین است و در اخبار آل بویه ذکر آن بسیار آمده است و محمدبن بنداربن محمد اللارجانی الطبری ابویوسف الفقیه... منسوب بدانجاست. ( معجم البلدان ). رجوع به لاریجان شود.

معنی کلمه لارجان در فرهنگ فارسی

یکی از بخشهای شهرستان آمل ( مازندران ) واقع در جنوب شهرستان و در طول دره های کوه دماوند در بلندی بیش از دو هزار متر . هوای آن سردسیر است . قله دماوند بلندترین قله های ایران در این بخش است . رودخانه هراز از دره های این قله سرچشمه میگیرد . آبهای معدنی بسیاری مانند آب گرم آب اسک و آب فرنگی در نقاط مختلف لاریجان وجود دارد . این بخش ۴ دهستان ۴۵ آبادی و ۱۲۴٠٠ تن جمعیت دارد و مرکز آن قصبه [ رینه ] است .
لاریجان . شهرکی میان ری و آمل طبرستان

جملاتی از کاربرد کلمه لارجان

ابن اسفندیار از برخی طوایف طبرستان که حکومت برخی از نقاط شرق طبرستان را بر عهده داشتند نام می‌برد که برخی از آنها عبارتند از: باوند، قارنوند، لورجانوند، لارجان (لاریجان)، مرزبان، استندار، دابوان، کولایج، لاسان، سعیدوها، امیرکا و کبودجامه.
عودلاجان یا اودلاجان یا لارجان از محله‌های قدیمی شهر تهران است که ساکنین آن در قدیم بیشتر یهودی بودند و از غرب به خیابان ناصرخسرو، از شرق به ری، از شمال به امیر کبیر و از جنوب به ۱۵ خرداد محدود است و سه محله اصلی امامزاده یحیی، پامنار و ناصرخسرو را در بر می‌گیرد که از نظر تاریخی، به دلیل وجود بناهای تاریخی متعدد، بسیار غنی است.