لاتخف. [ ت َ خ َ ] ( ع جمله فعلیه ) به معنی مترس. بیم مدار. مأخوذ از آیه شریفه لاتخف و لاتحزن. ( قرآن 33/29 ) : بگیرم سر اژدهای فلک اگر رای تو گویدم لاتخف.مسعودسعد.بروز حشر که آواز لاتخف شنوند بگوش خاطر ایشان رسان که لابشری.خاقانی.
جملاتی از کاربرد کلمه لاتخف
دارای دین طغایتمور خان که بر دلش ایزد بروز کین رقم لاتخف نهاد
میرسد از تو نوید لاتخف میرسی گویا ز درگاه نجف
بی پرده می بیار به کوری محتسب کامد زپرده لاتخف از قول چنگ و نی
در قلزم خطری جان با سفینه فگن تا لاتخف دهدت سالار شرع ندا
دوران دوران تو است شاد زی و لاتخف ان الله معک فی ای وقت تکون
چون کلیمی سوی فرعونی رود قلب او از لاتخف محکم شود
پاسخم داد جد امجد و گفت یا بنی لاتخف و لاتحزن
هرچه یارب ندای حق راندم لاتخف حق جواب من رانده است
به روز حشر که آواز لاتخف شنوند به گوش خاطر ایشان رسان که لابشری
گه بسینه سینا ساز لاتخف داری گه بعرشه منبر کوس من عرف داری