معنی کلمه لابیرنت در لغت نامه دهخدا
لابیرنت. [ رَ ] ( اِخ ) لپ رهونیت ، کاخی بزرگ چهار گوش ( 200 گز * 150 گز ) به مصر. در محل کنونی دهکده هَوارَه به مشرق دریاچه مُریس. داخل آن شامل عده ای بسیار از اطاقهای کوچک و تاریک به شکل مربع بود که بتوسط دالانهای درهم به هم ارتباط داشتند و بیگانگان بهیچوجه نمیتوانستند در آنها راه خویش را بیابند. آنجا مقبره پیرامید آمنمهات [ م ِ ن ِ ] سوم از سلسله دوازدهم بود. || نیز در اقریطش ( کرت ) لابیرنتی بود که ددال آن را برای مینوتر ساخت. || نیز در ایتالیا در شهر کلوتریوم لابیرنت دیگری وجود داشته است.