چار در شهر روز می خوردن شب خرابی و جنگ و قی کردن
تا از آن حالتش بیاید قی مار باقی برون شود ازوی
صادق هدایت در جوانی گیاهخوار شد و کتابی در این مورد با عنوان فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاهخوار باقی ماند. بزرگ علوی در این باره مینویسد: «یک بار دیدم که در کافه لالهزار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانیاش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمهٔ نجویده را در آن تف کرد.»
شورش مرگست نه هیضهٔ طعام قی چه سودت دارد ای بدبخت خام
شود ز تابشِ خور چشم او پر از قی و اشک برای جلبِ مگس دیده پر لعاب کند
چونکه بیحد دوید آن طالب شد ز ناگاه قی بر او غالب
آن که به قصد قی نکند و اگر بی اختیار وی اوفتد، باطل نشود و اگر به سبب زکام یا به سببی دیگر آبی منعقد از حلق بیرون آورد و بیندازد، زیان ندارد که از این حذر کردن دشوار بود، مگر که چون به دهان رسد، آنگاه به گلو فرو برد این روزه را باطل کند.
دم کرده پوست زرد خشک شده آن مسکن قی صفراوی و جویدن آن خوشبوکننده دهان است.
بر نتابد دو سخن زو هی کند تاب یک جرعه ندارد قی کند
شیشۀ بد مزاج نازک را زامثلا کرده قی توانم دید
گل خورد و دز شاهوارکند قی ره برد و راز روزگار کند سر
در اصل داخل اتاق ۴۷ هیچ چیز نیست، اتاق ۴۷ مانند سایر اتاق هاست و هیچ فر قی با ۴۶ یا ۴۸ یا بقیه نمیکنند نیکی در پایان این همه راه و گذشتن از این همه در، در آخرین مرحله یک اتاق خالی را میبیند و با بازشدن این در به نوعی نفرین شکسته و خودش بر خودش پیروز شده و نیکی با آن زن بازیگر لهستانی ملاقات میکند و او را میبوسد آن زن بازیگر لهستانی از آن اتاق آزاد و به پیش شوهرو پسرش بر میگردد و آنها را با خوشحالی بغل میکند و نیکی وقتی با آن پیرزن همسایه که اول فیلم پیش نیکی آمده بود و با حرفای معنی داری به نیکی اخطار داده بود که اگر در فردا قرار بگیرد ماجراهای خوبی برایش اتفاق نمیافتد اینبار وقتی در فرداست خیلی آسوده نشسته و به نوعی خطای نکردهاست که بخواهد تاوان آن را بدهد.
این بدان ماند که شخصی قی کند باز میل خوردن آن کی کند؟