قوی حال

معنی کلمه قوی حال در فرهنگ عمید

نیکوحال، خوشبخت.

معنی کلمه قوی حال در فرهنگ فارسی

( صفت ) نیکوحال خوشبخت : زیرا که چون بخت او قوی شد و تو نیز از قصد او تقاعد نمایی مدد قوت او کرده باشی .

جملاتی از کاربرد کلمه قوی حال

یکی آنک باشد قوی حال و زفت دویم آنک با مکر و حیله است جفت
چو خود را قوی حال بینی و خوش به شکرانه، بار ضعیفان بکش
که قوی حال یا زبون طرفست؟ کوکبش در هبوط یا شرفست؟
تن زربا فربه از فریب قوی حال خود را پنداشته معلم فاراب
مگر که فرع قوی حال تر ز اصل از آنک عقاب گیرد تیرش همی به پر عقاب
هر علت که در سر و دماغ افتد بوقت حمل معالجه باید کرد که سر آدمی بدو منسوب است وهرچه در گردن افتد باید که ثور قوی حال بود که گردن بوی مضاف است
چو خود را قوی حال بینی و خوش به شکرانه بار ضعیفان بکش
همچو اوتاد بس قوی حال است روز و شب مستقر ابدال است
تو سبکبار قوی حال کجا دریابی که ضعیفان غمت بارکشان ستمند
وگرچه به مُکنت، قوی حال بود خداوندِ جاه و زر و مال بود