قوی بازو

معنی کلمه قوی بازو در لغت نامه دهخدا

قوی بازو. [ ق َ ] ( ص مرکب ) آنکه دارای بازویی قوی و نیرومند است. پهلوان.

معنی کلمه قوی بازو در فرهنگ عمید

آن که بازوان نیرومند دارد.

معنی کلمه قوی بازو در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه دارای بارویی محکم و نیرومند است پهلوانان : این قوی بازو بحفظ دولت و دین حزر بازو باد حفظ کردگارت .

جملاتی از کاربرد کلمه قوی بازو

ای عقل مکن پنجه با عشق قوی بازو ای صعوه تو با شاهین بیهوده چه بستیزی
زتدبیر خرد عشق قوی بازو نیندیشد زره سد ره این تیغ لنگردار کی گردد؟
دست غم بادا قوی بازو که اندر سینه‌ام هر نفس آزرده صد نوک خنجر بود دوش
شود همدست با فرهاد چون عشق قوی بازو تواند دست جرأت بیستون را در کمر کردن
همیشه خوش منشان را بدو قوی بازو همیشه بدکنشانرا تباه از او بازار
نیست آسان پنجه با عشق قوی بازو زدن قطره را در زیر بار بحر می باید کشید
دلم را ضعف غالب شد، ز ننگ لاغری ترسم عنان از صید من عشق قوی بازو بگرداند
هر آن مسکین مفلس کو ز زر نبود قوی بازو به سیمین ساعد او دست بردن کی رسد زورش
جهان گیر و جهان دار و جوان بخت قوی دولت قوی بازو کمان سخت
جذبه عشق قوی بازو بلند افتاده است بلبل ما ساغر گل در خزان بر سر کشید