قوی بازو
معنی کلمه قوی بازو در فرهنگ عمید
معنی کلمه قوی بازو در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه قوی بازو
ای عقل مکن پنجه با عشق قوی بازو ای صعوه تو با شاهین بیهوده چه بستیزی
زتدبیر خرد عشق قوی بازو نیندیشد زره سد ره این تیغ لنگردار کی گردد؟
دست غم بادا قوی بازو که اندر سینهام هر نفس آزرده صد نوک خنجر بود دوش
شود همدست با فرهاد چون عشق قوی بازو تواند دست جرأت بیستون را در کمر کردن
همیشه خوش منشان را بدو قوی بازو همیشه بدکنشانرا تباه از او بازار
نیست آسان پنجه با عشق قوی بازو زدن قطره را در زیر بار بحر می باید کشید
دلم را ضعف غالب شد، ز ننگ لاغری ترسم عنان از صید من عشق قوی بازو بگرداند
هر آن مسکین مفلس کو ز زر نبود قوی بازو به سیمین ساعد او دست بردن کی رسد زورش
جهان گیر و جهان دار و جوان بخت قوی دولت قوی بازو کمان سخت
جذبه عشق قوی بازو بلند افتاده است بلبل ما ساغر گل در خزان بر سر کشید