قندس

معنی کلمه قندس در لغت نامه دهخدا

قندس. [ ق ُ دُ ] ( معرب ، اِ ) سگ آبی. ( اقرب الموارد ).جانوری است. ( از آنندراج ) ( برهان ). رجوع به ماده قبل و قندز شود. || گیاهی است که بیخ آن رااشنان خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کندس. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( از حاشیه برهان چ معین ). کندس. بیخ نباتی است درون آن زردو برون آن سیاه مقیئی است مسهل ، دافع بهق و چون سفوف آن را سعوط کنند عطسه آورد و کندی بینایی و شبکوری را نافع. ( منتهی الارب ) ( از حاشیه برهان چ معین ).

معنی کلمه قندس در فرهنگ عمید

= بیدستر

جملاتی از کاربرد کلمه قندس

که از پشت ایشان بتیغ و سنان سمور آیدش قندس کین ستان
نیزه قندس سمور تیغ دار بهر حرب لشکر سرما خوش است
منش بتیغ شکم بردرم که بنشیند سپاه بره و قندس بما تمش بکسر
نیزه قندس سمور تیغ دار زین دو به بهره نبرد برد نیست