قفل گر

معنی کلمه قفل گر در لغت نامه دهخدا

قفل گر. [ ق ُ گ َ ] ( ص مرکب ) قفل ساز. آنکه قفل ها بسازد. ( آنندراج ) :
بر دکان قفل گر خواهم گذشت
قفلی ازبهر دکان خواهم گزید.خاقانی.وآن قفل گر که بود کلید سرای علم
کردی چو حلقه بر در فرمانش التزام.خاقانی.تا دلم شد بسته زنجیر زلف قفل گر
رو در آن در می نهم چون قفل هر شب تا سحر.سیفی ( از آنندراج ).و رجوع به قفل سازشود.

معنی کلمه قفل گر در فرهنگ عمید

کسی که قفل و کلید می سازد، قفل ساز.

جملاتی از کاربرد کلمه قفل گر

بر دکان قفل گر خواهم گذشت قفلی از بهر دهان خواهم گزید
با نگار قفل گر دیروز سودا ساختم پره های قفل او را رفته بیجا ساختم
با نگار قفل گر گفتم دکان خود نمای در جوابم گفت قفل من بود مشکل گشای