قضا را

معنی کلمه قضا را در فرهنگ عمید

ازقضا، اتفاقاً.

معنی کلمه قضا را در فرهنگ فارسی

از روی قضای الهی باراده خدا از قضا اتفاقا : قضا را گذارش بر مسکن کلیله و دمنه افتاد .

جملاتی از کاربرد کلمه قضا را

ضریب هوشی متوسط: بررسی‌ها نشان می‌دهد که میانگین ضریب هوشی آن‌ها بیشتر از ۸۲ است. هر چند نمونه‌هایی از این قاتلان دیده شده‌است که ضریب هوشی بالایی داشته‌اند و سال‌ها با نقشه‌های پیچیده، پلیس و دستگاه قضا را سر در گم کرده‌اند.
با مردم دیوانه قلم را نبود کار از داغ جنون تیر قضا را سپری کن
کلک او نقش قدر را سر پرگار آمد رای او کلک قضا را خط مستر شده است
گرفتم عقلْ محکم کرد کارِ خویش را صائب رهِ سیلِ قضا را سدِّ اسکندر نمی‌بندد
در سال‌های پایانی عمر ابوحنیفه، منصور پذیرفتن منصب قضا را بر وی الزام کرد، اما وی از پذیرش منصب قضا ابا ورزید. پافشاری منصور براینکه ابوحنیفه را به امور دیوانی بکشاند، ممکن است واکنشی در برابر پیشینه سیاسی وی بوده باشد.
ماند محراب و قضا را اسم مردی مرد کو هست راه کهکشان را نام برگی کاه کو
یا در بیاض امکان یکبرگ ساده ئی نیست یا خامهٔ قضا را تاب رقم نمانده
وگر باشد آسیبی از روزگار قضا را به یک چون من صد هزار
از قضا را وبای گاوان خاست هرکرا پنج بود چار بکاست
هنر را صنع او برهان خرد را حکم او حجت قضا را نفس او عنصر قدر را نقش او قانون
با قلم خود گرفت خازن و همت هرچه قضا را ز سر غیب دفین است
به درگه تو فلک را گذر به پای ادب به جانب تو قضا را نظر به عین رضاست