قصاید

معنی کلمه قصاید در لغت نامه دهخدا

قصاید. [ ق َی ِ ] ( ع اِ ) قصائد. ج ِ قصیدة. رجوع به قصیدة شود.

معنی کلمه قصاید در فرهنگ عمید

= قصیده

معنی کلمه قصاید در فرهنگ فارسی

جمع قصیده
( اسم ) جمع قصیده چکامه ها : فصحای عرب بقصاید سبعیات مفاخرت و مباهات می کردند .

جملاتی از کاربرد کلمه قصاید

به قصد قصاید شدم تیز گام برآمد به نظم معمام نام
بلند بختا در مدح تو قصاید من مرصع است به یاقوت و لولو لالا
اغلب قصاید او در ستایش پادشاهان صفویه و وزراء آنها بود اشعار وی دچار دستخوش حوادث شده و جز ۱۷ قصیده و ۳ غزل و ۱۵ رباعی و یک ساقی نامه از او چیز دیگری در دسترس نمی‌باشد.
این آرامگاه به همت و یاری مردم و سازمان میراث فرهنگی در سال 1399مرمت وبازسازی شده است. مشهورترین کتاب وی نگارستان نام دارد که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده‌است. علاوه بر این، قصاید و غزلهای مستقلی نیز از وی بر جای مانده‌است. وی در سال ۷۸۱ یا ۷۸۳ هجری درگذشت.
لیک دو سه بار زی امیر نمودم چند قصاید گسیل و چند رسایل
انوری در قصاید خود مداحی‌هایی دارد، از جمله مدح ملک الامرا طغرل تگین غازی بیگ الب‌ارغو(آل افراسیاب)(حکومت ۴۵۵ق/۱۰۶۳م)، را گفته‌است.
چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال بود قصاید مدح تو تاج اشعارم
پادشاهم به نطق دور مشو شو بپرس از قصاید دستور