معنی کلمه قسری در لغت نامه دهخدا
قسری. [ ق َ ] ( ص نسبی ) ( حرکت... ) در مقابل حرکت ارادی طبعی است ، و آن حرکتی است که به قسرقاسر تحقیق یابد مانند پرتاب سنگی به طرف بالا. رجوع به حکمت الاشراق چ انستیتو ایران و فرانسه ص 194 شود.
قسری. [ ق َ ] ( اِخ ) اسدبن عبداﷲ است. رجوع به اعلام زرکلی ، اسدبن عبداﷲ و اسدبن عبداﷲ قسری در همین لغت نامه شود.
قسری. [ ق َ ]( اِخ ) خالدبن عبداﷲبن یزیدبن اسد. امیر عراق بود. جد وی یزید صحبت رسول خدای را درک کرد. مردمی بسیار به وی منسوبند. ( اللباب ). و رجوع به اعلام زرکلی ، خالدبن عبداﷲ و اسدبن عبداﷲ قسری در همین لغت نامه شود.
قسری. [ ق َ ] ( اِخ ) یزیدبن خالد. رجوع به یزیدبن خالد در اعلام زرکلی شود.