قرمطیان

معنی کلمه قرمطیان در لغت نامه دهخدا

قرمطیان. [ ق ِ م ِ / ق َ م َ ] ( اِخ ) فرقه ای از غُلات شیعه میباشند که به سبعیه نیز نامیده شده اند. ( تعریفات ). از وقتی که نخستین دعات اسماعیلی در اهواز مستقر شدند و آغاز دعوت برای امامت محمدبن اسماعیل و اولاد او کردند، یکی از مبلغان خود را به نام حسین اهوازی به سواد کوفه فرستادند. وی در آنجا با مردی به نام حمدان اشعث معروف به قرمط ملاقات کرد. حمدان به زودی دعوت باطنیه را پذیرفت و در این راه به حسین اهوازی یاوری کرد و چندان در این کار کوشش نمود که حسین اهوازی امر دعوت را در سواد عراق به او واگذاشت. و او کلواذا یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار داد و دعوت وی چنان به سرعت انتشار یافت که در سال 276 هَ. ق. توانست به خرید اسلحه و تشکیل دسته ای از جنگجویان پردازد. اینان به زودی شروع به خونریزی و قتل مخالفان خود کردند و رعبی عظیم از آنان در دل مسلمانان عراق افتاد و بسیاری از مردم از بیم جان دعوت ایشان را پذیرفتند. قرمطیان عراق در سال 227 هَ. ق. قلعه استواری در سواد کوفه به نام دارالهجرة برای خود ترتیب دادند. حمدان از این پس به وضعمقررات مالی و نظامات اجتماعی متقنی برای اتباع خودمبادرت جست و هر یک را موظف به خرید سلاح برای خود کرد. داماد حمدان به نام عبدان کاتب یکی از دعات چیره دست او بود که مردم را به «الامام من آل رسول اﷲ» دعوت میکرد و او توانست دو تن از بزرگترین ناشران دعوت قرمطیان را به نام ابوسعید جنابی و زکرویه بن مهرویه که هر دو ایرانی بودند به این مذهب درآورد. از حدود سال 280 میان حمدان و عبدان کاتب با مرکز دعوت اسماعیلی در اهواز اختلاف حاصل شد و از این راه مذهب جدیدی به نام قرمطی که از شعب مذهب اسماعیلی محسوب میشود به وجود آمد. زکرویه پسر مهرویه و پسرانش یحیی و حسین درشمال عراق و بلاد شام شروع به نشر عقاید قرمطیان کردند و مدتی دمشق را در محاصره گرفتند و قوافل حاج را غارت کردند و فتنه آنان تا سال 294 به قوت ادامه داشت. ابوسعید جنابی ( حسین بن بهرام ) از اهالی جنابه فارس بود که دعوت خود را در بحرین و یمامه و فارس پراکند و سپاهیان خلیفه را منهزم ساخت و رعب و هراسی عجیب میان مسلمانان افکند، تا در سال 301 به دست یکی ازغلامان خود کشته شد و بعد از او پسرش ابوطاهر به اشاعه دعوت قرمطیان و قتل و غارت بلاد عرب و عراق عرب وکشتن قوافل حاج اشتغال داشت و اعقابش تا سال 367 حکومت میکردند، وجه تسمیه این فرقه به قرمطی انتساب آنان است به حمدان اشعث ملقب به قرمط. راجع به معنی کلمه قرمط اقوال مختلفی است ، قرمطة در لغت یعنی ریز بودن خط و نزدیکی کلمات و خطوط به یکدیگر، و میگویند چون حمدان کوتاه بود و پاهای خود را هنگام حرکت نزدیک به هم میگذاشت ، به این لقب خوانده شد. و باز میگویند که لفظ قرمط از باب انتساب قرمطیان است به محمد وراق که خط مقرمط را خوب مینوشت و دعوت فرقه اسماعیلیه به دست او در میان قرمطیان به کمال رسید. ظاهراً کلمه قرمطی از لغت نبطی «کرمیته » به معنی سرخ چشم باشد. قرمطیان میگفتند محمدبن اسماعیلیان امام هفتم و صاحب الزمان است و معتقد به قیام به سیف و قتل و حرق مخالفان خود از سایر مذاهب اسلامی بودند. زیارت قبور وبوسیدن سنگ کعبه و اعتقاد به ظواهر در مذهب آنان حرام بود و در احکام شریعت قائل به تأویل بودند. ( تجارب الامم ج 1 ص 33 ) ( تاریخ الاسلام السیاسی ج 3 ص 325 ) ( تاریخ ادبیات در ایران ج 1 ص 217 و 218 ). این فرقه میگفتندکه نبوت حضرت رسول بعد از غدیر خم از آن حضرت سلب ونصیب حضرت علی بن ابی طالب گردید. ( از الفرق بین الفرق ص 61 ) ( تلبیس ابلیس ص 110 ) ( مقالات اشعری ص 26 ) ( ملل ونحل ) ( خاندان نوبختی ص 261 ). شعار قرمطیان مانند اسماعیلیان رایت سفید بوده است. بعضی از مورخان و نویسندگان فرقه باطنیه را اعم از اسماعیلیان و قرمطیان و غیره متهم به خروج از دین و تظاهر به اسلام برای نابود کردن آن و تجدید رسوم مجوس کرده اند. اگر این دعوت درست باشد ظهور این مذهب در ایران با منظور و مقصود ملی همراه بوده است. البغدادی شواهد متعددی برای اثبات این نظر داده و آغاز دعوت این قوم را از زمان معتصم دانسته است که بابک و مازیار برای آئین های قدیم قیام کرده بودند. وی میگوید اصحاب تواریخ گفته اند که واضعان اساس دین باطنیه از اولاد مجوس و مایل به دین اسلاف خود بوده اند و چون جرأت نمیکردند این عقیده را به صراحت اظهار کنند دعوت خود را در لباس مذهب باطنی انتشار دادند. اساس معتقدات این قوم بنابه تصریح بغدادی بر ثنویت است ، یعنی میگویند خداوند نفس را خلق کرد و خدا [اله الاول ] و نفس [اله الثانی ] مشترکاً امورعالم را به تدبیر کواکب سبعه [هفت امشاسپند] و طبایعالاول [= ایزدان ] اداره میکنند. همچنین شروع به تأویل احکام شریعت کردند به وجهی که منجر به احکام مجوس بشود، مثلاً برای اتباع خود نکاح با محارم و شرب خمر را جائز شمردند و امیر قرمطی احساء بعد از ابوطاهر جنابی فرمان داد که اگر کسی آتش را خاموش کند دستش را ببرند و اگر کسی آن را به دَم خویش بمیراند زبانش راببرند. از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری مبارزه شدیدی در عراق و ایران با اسماعیلیان و قرمطیان شروع شد، و با ظهور محمود سبکتکین که به قتل شیعه و معتزله و اسماعیلیه و قرامطه ولوعی تمام داشت بر شدت این مبارزه افزوده شد و محمود خود میگفت : «من ازبهر عباسیان انگشت درکرده ام در همه جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بر دار میکشند». ( الفرق بین الفرق چ 2 صص 169 - 188 ) ( صورة الارض صص 295- 296 ) ( تجارب الامم ج 1 صص 33 - 34 ) ( کامل التواریخ ذیل حوادث سال 278 ) ( تبصرة العوام ص 184 ) ( جهانگشای جوینی ج 3 ص 87 ) ( الحضارة الاسلامیه فی القرن الرابع ج 2 صص 53 - 58 ) ( تاریخ ادبیات در ایران ج 1 صص 216 - 220 ).

معنی کلمه قرمطیان در فرهنگ فارسی

در وجه تسمیه اختلاف است : ۱- قرمطه در لغت عرب بمعنی ریز بودن خط و نزدیکی کلمات و خطوط بیکدیگر است و گویند چون حمدان الاشعث کوتاه بود و پاهای خود را هنگام حرکت نزدیک یکدیگر مینهاد باین لقب خوانده شده . ۲- گویند قرمط از باب انتساب قرامطه است به محمد وراق که خط مقرمط را خوب می نوشت و دعوت فرقه اسماعیلیه بتوسط او در میان قرمطیان بکمال رسید . ۳ - قرمطی را از لغت نبطی کرمیته ( بمعنی سرخ چشم ) دانسته اند . بهرحال شعبه ایست از اسماعیلیه که توسط حمدان الاشعث در حدود سال ۲۸٠ ه ق . پدید آمد . از داعیان این فرقه زکرویه بن مهرویه و ابوسعید جنابی را باید نام برد . فرمطیان قایل بودند که محمد ابن اسماعیل امام هفتم و صاحب الزمان است . آنان معتقد به قیام به سیف و قتل و حرق مخالفان خود - از دیگر مذاهب اسلامی - بودند . زیارت قبور و بوسیدن سنگ کعبه و اعتقاد بظواهر در مذهب آنان حرام بود . در احکام شریعت به تاویل قایل بودند و شعارشان مانند اسماعیلیه رایت سفید بوده است . از اواخر قر. ۴ و اوایل قر. ۵ ه. مبارزه ای سخت در عراق و ایران با اسماعیلیان و قرمطیان آغاز شد .
فرقه از غلات شیعه میباشند که به سبعیه نیز نامیده شده اند .

معنی کلمه قرمطیان در دانشنامه آزاد فارسی

قَرْمَطیان
(یا: قرامطه) فرقه ای سیاسی ـ مذهبی منشعب از اسماعیلیان در قرون ۳ و ۴ق. با آمدن یکی از داعیان اسماعیلی به نام حسین اهوازی به کوفه ، شخصی به نام حمدان بن اشعث ، معروف به «قَرْمَط »، که مردی عکّار بوده و افکاری بلندپروازانه و سیاستمدارانه داشت ، دعوت وی را پذیرفت (ح ۲۶۴ق). حمدان در ۲۷۷ق اقامتگاهی به نام «دارالهجره» در نزدیکی کوفه تأسیس کرد که خیلی زود مقر اصلی جنبش قرمطیان شد . براثر فعالیت او، بسیاری از روستاییان و کشاورزان منطقۀ عراق، که به دنبال راهی برای رهایی از مالیات های سنگین بودند، به دعوت اسماعیلی روی آوردند. کوشش های مؤثر حمدان قرمط در انتشار دعوت اسماعیلی و فرا خواندن مردم به عقیده ای سرّی و باطنی در عراق موجب شد مورخان ، اسماعیلیان عراق و بحرین و شام را به نام او قرامطه بخوانند. قرمطیان پس از حمدان ، به رهبری ابوسعید جَنّابی در ۲۸۶ق بحرین (سواحل شرقی عربستان ) را تصرف کردند و نخستین دولت اسماعیلی را در آن جا تشکیل دادند. آن ها از پایگاه مستحکم خود، شهر احساء، به مناطق همجوار تاخته، یمامه و عُمان را به قلمرو خویش افزودند. قرمطیان در عهد ابوطاهر سلیمان جنّابی ـ فرزند ابوسعید ـ بارها به عراق و حجاز و خوزستان حمله ور شدند. در ۳۱۷ق به مکه هجوم بردند و شهر را غارت کرده، بسیاری از اهالی آن جا و زایران را کشته، بسیاری را به بردگی گرفته، حجرالاسود را کنده با خود بردند، تا این که ۲۲ سال بعد با وساطت خلیفۀ فاطمی دوباره آن را به کعبه باز گرداندند (۳۳۹ق). در فاصلۀ سال های ۲۸۹ـ۲۹۴ق قرامطه به رهبری ذَکْرَوَیْه ( ـ۲۹۴ق) و دو تن از پسران وی ـ یحیی و حسین ـ در شام و سپس کوفه شورش های بزرگی به پا کرده و به قتل و غارت پرداختند تا آن جا که در سَلَمیۀ شام حتی از کشتار کودکان مکتبی و حیوانات نیز ابا نکردند. هر چند این شورش ها سرکوب شد، تا اواخر قرن ۴ق خلافت عباسی از قیام های قرامطۀ شام در امان نبود. در میانۀ قرن ۴ق، قرامطۀ بحرین شهر مولتان و نواحی اطراف آن را در هند تصرف کردند و در آن جا دولت مستقلی بنیاد کردند. رواج مذهب قرمطیان و گسترش قدرت و نفوذ آن ها در هند، بهانۀ مناسبی برای محمود غزنوی بود تا دامنۀ تاخت وتاز خویش را به اعماق هند بکشاند. محمود در ۳۹۶ق به مولتان حمله برد و آن جا را گرفت و بسیاری از قرامطه را کشت . قرمطیان به سبب تندوری های خود و حمایت نکردن مردم از آنان رفته رفته از میان رفتند. قرامطه نخست با اسماعیلیان در اعتقادات یکی بودند و محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق (ع) را مهدی موعود می دانستند و خود را منتظر ظهور او معرّفی می کردند، اما اختلاف حمدان قرمط با عبیدالله مهدی، از مدعیان امامت اسماعیلی در سَلَمیۀ شام باعث شد ارتباط آنان با اسماعیلیان قطع شود، سپس میان خود قرامطه نیز اختلاف افتاد. از روایات چنین برمی آید که قرامطه در احکام و شرایع با اسماعیلیان فاطمی مخالفت داشتند و گاه راه اباحه در پیش می گرفتند و با دفاع از باطن، از نسخ شریعت و باطل بودن احکام ظاهری دفاع می کردند که از آن جمله می توان به آثار داعی نَسَفی، که اعتقاد به اباحه داشت و بسیاری از احکام شریعت را واجب الاجرا نمی دانست، اشاره کرد هرچند نظرات مخالفی نیز در این زمینه وجود داشت. در هر حال، آن ها بسیاری از مسلمات اسلام را انکار و با آن دشمنی می ورزیدند و این امر از قتل و ربودن حاجیان و بردن حجرالاسود و بی احترامی به کعبه پیداست . بر اثر این اعمال، عامۀ مسلمانان از آنان برائت جسته و آنان را خارج از آیین اسلام شمردند و حتی عبیدالله مهدی، خلیفۀ فاطمی که در آن زمان در افریقیه حکومت کرده خود را امام اسماعیلیه معرّفی می کرد، از قرامطه بیزاری جست.

معنی کلمه قرمطیان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قرمطیان شاخه ای از شاخه های درخت تناور اسماعیلیان اند. اینان پس از قیام مشهور صاحب الزنج (۲۶۴ هـ ۸۷۷ م)، در سمت جنوبی بین النهرین ظهور کردند. اختلاف ایشان به عنوان یک فرع (با اسماعیلیان به عنوان اصل) در برخی مسائل درجه دوم است، اما در جنبه های اساسی با هم اشتراک دارند. این جنبش منحصر به اعراب و نبطیان ساکن عراق و سوریه و جزیرة العرب بود، و از آن روی که برای اقامه عدل و مساوات در میان مردم کوشش می کردند، از سایر اسماعیلیان ممتاز بودند، و از این حیث، دنباله بابکیان به شمار می آمدند.
قیام حمدان قرمط در حوالی واسط، میان کوفه و بصره، پدید آمد. آنجا منطقه ای بود آماده برای دعوت های انقلابی، مردمش آمیزه ای از اعراب و نبطیان و بردگان رنجی بودند. اینان برای دیگران کار می کردند و زیر فشار ستم اربابان خود بودند. حمدان، که خود یکی از داعیان اسماعیلیان بود، مرکزی ترتیب داد و آن را «دارالهجره» نامید و پیروانش در آنجا گرد می آمدند، وجوهات خود را به آن جا می پرداختند، یکی از این وجوه «زکات الفطره» بود، که برای امام مستور جمع آوری می شد. و دیگر «ضریبة الهجره» بود، برای تامین نیازمندی های «دارالهجره» و سه دیگر «خمس» بود برای شرکت در «عشاء المحبه»، یعنی خوردن «خبز الفردوس» (نان بهشتی). کار پیروان حمدان بدان جا کشید که همه مایملک خود را، به صورت مشاع، در اختیار جمع قرار دادند، تا آنجا که دیگر فقیر و غنی در میان ایشان نماند و کسی، جز «شمشیر و سلاحش»، مالک چیزی نبود. معاون و دست راست او دامادش، عبدان، بود. این عبدان کتابی در شرح مذهب قرمطی نوشت و گفت که همه کتب آسمانی و قوانین دینی، که به پیامبران وحی شده، حجابی است برای معنی باطنی آن، که هیچ کس، جز امام یا جانشین او، آن معنی باطنی را درک نتواند کرد.
← توسعه دعوت
تردید نیست که پیوند قرمطیان با فاطمیان در آغاز مستحکم تر بود و بزرگان این فرقه مردم را، به نام «امام زمان مستور»، به دین نوین می خواندند، و وجوهات را به نام خلفای فاطمی جمع می کردند و قسمتی از آن را برای ایشان می فرستادند. نیز دیدیم که حجرالاسود را به مکه باز نگردانیدند، مگر به امر منصور، خلیفه فاطمی. ماسینیون، در مقاله ای که در خلاصه دائرة المعارف اسلامی، در پیرامون معتزله نوشته است، گوید: سلاله فاطمی، هنگام قیام در مغرب و مصر، خود را وابسته به مذهب قرمطی می دانست. اما دوری راه و پیروزی هایی که قرمطیان به دست آوردند موجب شد که آن ها از خلفا فاصله بگیرند و به دشمنانشان ( عباسیان) نزدیک شوند، زیرا در رفتار و سلوک، خلفای فاطمی را مطابق آنچه از امام انتظار داشتند نیافتند.
مذهب قرمطیان
دیدیم که میان مذهب قرمطیان و سبک اجتماعی مزدک و بابک ارتباطی استوار بود. این مذهب مبتنی بر اشتراک اموال بود. چنان که ناصرخسرو، جهانگرد ایرانی، که در سال ۴۴۳ هـ/ ۱۰۵ م از احساء دیدن کرده است گوید: «و آسیاها باشد در لحسا (احساء) که ملک سلطان باشد، و به سوی (برای) رعیت غله آرد کنند، که هیچ نستانند و عمارت آسیا و مزد آسیابان از مال سلطان دهند». دیگر گوید: «همه چیز در میان آنان مشترک است، مگر شمشیر».اما از لحاظ دین، قرمطیان را دین یا شعائر دینی قابل ذکری نیست. ابوطاهر کعبه را ویران کرد و ارکان آن را در هم کوبید تا، به قول خود، بنای کفر و پرستش سنگ ها را براندازد. ابن جزار گوید: «یکی از اصحاب ابوطاهر سوار بر اسب خود وارد خانه خدا شد و به مردمی که در آنجا بودند ندا داد که «ای خران» شما این خانه سنگی را سجده می کنید، و گرد آن می چرخید، و به اکرامش می رقصید، و رخ بر دیوارهایش می سایید، و فقیهان شما، که مقتدایان شما هستند، چیزی بهتر از این به شما نمی آموزند، و برای محو این خرافات جز این شمشیر باقی نمانده است. والسلام»این امر بر نویسندگان اسلام مخفی نماند، بدین سبب قرمطیان را به کفر و زندقه متهم ساختند.
تاویل در شریعت
...
[ویکی شیعه] قرمطیان یا قرامطه یکی از شاخه های فرقه مذهبی اسماعیلیه است. پیروان این فرقه به مهدویت محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق (ع) اعتقاد داشتند و از پذیرش ادعای امامت خلفای فاطمی سرباز زدند. موسس این فرقه در آغاز یکی از داعیان دعوت اسماعیلی بود که فعالیت تبلیغی خود را در عراق به سال ۲۶۱ هجری آشکار کرد و مبلغانی به سرزمین های مختلف فرستاد. با ظهور خلافت فاطمی، بیشتر اسماعیلیان امامت آنان را پذیرفتند و از قرمطیان جدا شدند، با این حال قرمطیان تا مدت ها به حیات خود ادامه دادند و در بحرین دولت مقتدری تاسیس کردند که حدود دو قرن بر پا بود و همواره تهدیدی برای خلافت عباسی به شمار می رفت.
بیشتر گزارش های تاریخی، ریشه پیدایش قرامطه را به فعالیت های یکی از داعیان و پیروان اسماعیلیه به نام حمدان بن اشعث مشهور به قرمط نسبت می دهند. درباره ریشه و معنای واژه قرمط آگاهی دقیقی در دست نیست. بر اساس برخی منابع این واژه ریشه ای نبطی دارد و از لقب حمدان که خود مردی نبطی بوده و با لقب قرمطویه شناخته می شد اخذ شده است. بر اساس گزارشی، اصل این واژه نبطی، کرمیتیه به معنای سرخ رو بوده است و بر اساس گزارش دیگر این لقب به دلیل کوتاهی قد و کوتاهی قدم های قرمط به او داده شده است. برخی از پژوهشگران ریشه این واژه را یونانی و ماخوذ از کلمه کرمتا دانسته اند که نوعی نوشتار و خط بوده است.
حمدان فعالیت تبلیغی خود را در کوفه و در سال ۲۶۱ هجری آغاز کرد، هر چند بر اساس برخی شواهد تاریخی نام قرامطه پیشتر شناخته شده بود. بیشتر منابع تاریخی بر این اتفاق نظر دارند که حمدان قرمط فردی زاهد و عابد بود و به دلیل همین اخلاق زاهدانه توانست پیروان زیادی را گرد آورد.

جملاتی از کاربرد کلمه قرمطیان

از آنکه تربت گرگانج و شهر و برزن او مقام قرمطیان بود و معدن کفار
او به غزنین وبه مصر از فزعش قرمطیان از ره دیده ببارند همی خون جگر
بلای برهمنانست و قهر قرمطیان هلاک اهرمنانست و آفت دجال