معنی کلمه قربانا در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
قرب (۹۶ بار)
در اصل مصدر است به معنی نزدیک شدن مثل عدوان و خسران «قَرُبَ مِنْهُ قُرْباناً: دِنا». و نیز اسم به کار میرود مثل برهان و سلطان و آن هر کار خیری است که بنده به وسیله آن بر خدا تقرب جوید چنانکه در مجمع و مفردات و اقرب الموارد گفته است . راغب اضافه کرده: در تعارف اسم ذبیحه عبادت است جمع آن قرابین و واحد و جمع در آن یکسان میباشد. این لفظ سه بار در قرآن ذکر شده که به هر سه اشاره میشود: 1- . قربان به قرینه آلهة به معنای جمع و «آلِهَة» بدل یا بیان است از «قُرْباناً» مراد از قربان اخذ کردن بتها همان است که مشرکین میگفتند: اینان ما را به خدا نزدیک میکنند . آیه در باره هلاکت مشرک قبل از اسلام است که خدایان یاریشان نکردندیعنی: چرا خدایان و آنها که وسیله تقرب به خدا میدانستند یاریشان نکردند بلکه از آنها ناپدید و گم شدند. **** 2- . این قول یهود است که میگفتند: خدا به ما عهد کرده ایمان نیاوریم مگر به پیامبریکه قربانی بیاورد که آن را آتش بخورد... درجواب فرموده: پیامبران پیشین هم معجزات آوردند و هم آنچه را که گفتید پس چرا آنها را کشتید؟! آیا منظورشان از قربان ذبیحه است؟ آتش قربانی را بخورد یعنی چه؟ پیامبران گذشته چه قربانی آوردند که آتش آن را خورد؟ در مجمع از ابن عباس نقل شده علامت قبول قربانی بنی اسرائیل آن بود که آتشی از آسمان نازل شده آن را میسوزاند و آن دلیل خلوص نیت قربانی دهنده بود. در المنار گوید: مفسران گفتهاند: مراد یهود کاریست که در میان آنها شایع بود و آن اینکه قربانی را ذبح کرده و یا از غیر ذبیحه درمحلی میگذاشتند، آتشی سفید از آسمان میآمد آن را میگرفت یا میسوزاند ابن جریر از ابن عباس نقل کرده: مردی از یهود هرگاه صدقهای میکرد علامت قبول آن بود که آتشی از آسمان میآمد و آن صدقه را میسوزاند. آنگاه المنار مقداری از احکام قربانی یهود را از سفر لاویان نقل کرده که یهود قسمتی از قربانیهای خود را به نام قربان سوختنی میسوزاندند(سفرلاویان فصل اول) سپس گفته: اظهر آن است که معنی «حَتَّی یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النَّارَ» آن است که بر ما قربانی فرض کند که سوختنی باشد زیرا از جمله احکامشان این بود که بعضی از قربانیها را میسوزاندند. نگارنده گوید: قول المنار از هر حیث قابل قبول است یهود چندجور قربانی داشتند ازجمله قربانی سوختنی (رجوع کنید به قاموس کتاب مقدس لغت قربان) از آن طرف رسول خدا«صلی الله علیه واله»درهمه ذبیحهها حکم به خوردن کردنه سوزاندن. یهود در مقام رد گفتند: خدا بر ما عهد کرده به پیامبری ایمان آوریم که حکم به سوزاندن قربانی کند و بر ما آن را واجب نماید،قرآن درجواب آنها فرمود:اگر واقعا راست میگویید چرا پیامبرانیرا که آن حکم را آورده بودند کشتید. (در تورات فعلی). آمدن آتش از آسمان وجود ندارد در تفاسیر نیز از ابن عباس نقل کردهاند در برهان از تفسیر قمی نقل کرده که قومی به رسول خدا چنان گفتند. ولی در این باره روایتی هست که درذیل آیه سوم خواهیم گفت از جمله «وَبِالذّی قُلْتُمْ» روشن میشود که در شریعتهای سابق سوزاندن قربانی وجود داشته است ولی حکمت و علت آن معلوم نیست چرا حکم به سوزاندن آمده است حال آنکه اینکار به ظاهر اتلاف مال است. والله العالم. 3- . قبول قربانی دو پسر آدم از کجا دانسته شد و علامت قبول کدام بود؟ آیه صریح است در اینکه هر دو قبول شدن ونشدن قربانی را دانستند و آن سبب حسد برادر بر برادر شد. المنار میگوید: خدا بیان نکرده که قبول و عدم آن را از کجا دانستند شاید در اثر وحیی بوده که به پدرشان «علیه السلام» شده بنابر قول جمهور که آن دو فرزند صلبی آدم بوده اند مطابق سفر تکوین تورات. در المیزان بعد از ذکر اینکه آیه از طریق علم آنها ساکت است آیه 183 آل عمران را که گذشت نقل کرده و فرموده در امم سابق یا در بنی اسرائیل معهود بود که قبولی قربانی با آن بود که آتشی آن را بسوزاند، ممکن است علم به قبول آن در این قصه نیز بدان وسیله بوده باشد خاصه که این قصه به اهل کتاب که معتقد به آن بودند القا شده است (تمام شد). ظهور کلامشان در این است که مطلب فوق را پذیرفتهاند ولی اثبات این مطلب درغایت اشکال است در مجمع در ضمن نقل قصه فرموده: هر دو برادر به کوه بالا رفتند و قربان خویش را بر کوه گذاشتند آتش آمد قربان هابیل را خورد و از قربان قابیل کنار شد آنگاه فرمود: این از ابی جعفرباقر«علیه السلام»نقل شده. در تفسیر برهان از کافی ازامام باقر «علیه السلام»در ضمن حدیثی نقل شده «وَ کانَ الْقُرْبانُ تَأْکُلُهُ النَّارُ» آنگاه فرموده: قابیل معبدی برای آتش ساخت و گفت: این آتش را عبادت خواهم کرد تا قربان مرا قبول کند. باز در ضمن روایت هشتم همان کتاب ازعیاشی ازامام باقر«علیه السلام»این مطلب نقل شده است راوی هر دو حدیث ابوحمزه ثمالی است، روایت مجمع نیز از حضرت باقر«علیه السلام»است، آنچه از مجمع و عیاشی نقل شد سند ندارد و در سند آنچه ازکافی نقل شد محمدبن فضیل واقع است و او ظاهرا همان است که ضعیف و منسوب به غلو است. وانگهی جمله «کانَ الْقُرْبانُ تَأْکُلُهُ النَّارُ»صریح در آمدن آتش از آسمان نیست گذشته از آن چرا قابیل آتش زمینی را پرستید و از آن انتظار داشت تا قربانی او را قبول کند. لذا متن روایت نیز مضطرب است نگارنده به آنچه از المنار در ذیل آیه دوم نقل شد احتمال نزدیک به یقین دارد. والله علم.