[ویکی الکتاب] معنی قَتَلْتُ: کشتم معنی قَتَلْتَ: کشتی معنی قُتِلَتْ: کشته شد ریشه کلمه: قتل (۱۷۰ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه قتلت
آشفته بستهاند به قتلت کمر جهان خواهی اگر مدد طلب از میفروش کن
اشاره ای شده افسر، ز دوست در پی قتلت سپار جان که شود باز هم اشاره دیگر
ویا پیکرت خوار بگذاشتند ازآن پس که قتلت روا داشتند
کم قتیل کما قتلت شهید ببیاض الطلی و ورد الخدود
إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ لکن گمان میبرند و بر پی گمان خود ایستادهاند. وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً معنی آنست که ایشان یقین نهاند که عیسی است که وی را کشتهاند. معنی دیگر گفتهاند: وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً کار عیسی و ناپیدا شدن وی را از زمین معلوم نکردهاند نیک، و بآن نرسیدهاند به بیگمانی، و این از آن بابست که گویند: قلت هذا الدّواء فی هذا الماء. پارسی گویان گویند: فلان در کاری شود تا خون از آن بچکد. باین قول: وَ ما قَتَلُوهُ این «ها» با علم شود. تقول العرب: قتلت الشّیء علما، اذا استقصی النّظر فیه حتّی علم علما تامّا.