پس مأمون آن روز جامه خانهها عرض کردن خواست و از آن هزار قباء اطلس معدنی و ملکی و طَمیم و نَسیج و مُمَزَّج و مقراضی و اَکسون هیچ نپسندید و هم سیاهی درپوشید و برنشست و روی به خانهٔ عروس نهاد.
تازیم بندگی بند قباء تو کنم وین سلامت همه در کار بلاء تو کنم