قایه

معنی کلمه قایه در لغت نامه دهخدا

( قایة ) قایة. [ ی َ ] ( ع اِ ) قائة. طعامی که بدان قوام بدن انسان تواند بود. کفایت زیست. || شیر بیشه. ( آنندراج ).

معنی کلمه قایه در فرهنگ فارسی

قائه طعامی که بدان قوام بدن انسان تواند بود .

جملاتی از کاربرد کلمه قایه

آق قایه (نیشابور)، روستایی از توابع بخش سرولایت شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران است. این روستا در فاصلهٔ ۱۰۵کیلومتری شمال غرب نیشابور و ۸۰ کیلومتری جنوب غرب قوچان قرار دارد، و فاصلهٔ آن تا مرکز استان «مشهد»۱۸۰کیلومتر می‌باشد.
و در عالم کبری چهار نوع آب بود: شور و تلخ و منتن و خوش در آدم هم چهار آب بود شور و تلخ و منتن و خوش و هر یک در موضعی بحکمت نهاده. آب شور در چشم نهاده که در چشم پیه است و بقای پیه بشوری تواند بود و پیه را در چشم و قایه چشم ساخته و چشم را و قایه سپیده کرده و سپیده را وقایه سیاهه کرده و سیاهه را وقایه لعبه‌العین کرده و لعبت را محل نظر و نظر را سبب رویت کرده و آب تلخ را در گوش نهاده تا حشرات در گوش نروند و آب منتن را در بینی نهاده تا آنچ از دماغ متولد شد از بینی بیرون نیاید و آب خوش در دهان نهاده تا دهان خوش دارد و زبان را بسخن گردان کند و طعام را بدرقه‌ای باشدتا بحلق فرو رود و در هریک حکمتهای بسیارست اگر شمرده آید دراز گردد و همچنین دیگر نمودارها که از عالم کبری در عالم صغری است شرح و بیان آن اطنایی دارد.