قانون گذاری

معنی کلمه قانون گذاری در لغت نامه دهخدا

قانون گذاری. [گ ُ ] ( حامص مرکب ) وضع کردن قانون. عمل قانون گذار.

معنی کلمه قانون گذاری در فرهنگ فارسی

عمل قانون گذار وضع قانون . یا دوره قانون گذاری . دوره مجلس شورای ملی دوره تقنینیه .

جملاتی از کاربرد کلمه قانون گذاری

«خمینی به‌شدت به قدرت تمایل داشت و به همین دلیل هم بود که بلافاصله بعد از سقوط شاه، به‌صورت برنامه‌ریزی شده (در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷) کمیته‌ها را به راه انداخت… تأسیس حزب جمهوری اسلامی در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷، را می‌توان در راستای ساختن نیروهای خودی طلقی کرد. نیروهایی که به مرور در مراکز مهم تصمیم‌گیری، قانون گذاری و اجرایی مستقر شدند… وقتی شما چنین روشی را پیش می‌گیرید، به سایر نیروهایی که نظر و اعتقادات خودشان و نیروهای نظامی و فکری مستقل خودشان را دارند، اجازه وارد شدن به سازو کار قدرت را نخواهید داد.»
پس از وفات آقاخان اول فرزندش علی شاه امام اسماعیلیان نزاری شد و لقب آقاخان دوم را به خود گرفت. آقاخان دوم روابط خودرا با امپراتوری بریتانیا گسترش داد و عضو شورای قانون گذاری هند شد. او تنها چهار سال امامت کرد.