قانلو

قانلو

معنی کلمه قانلو در لغت نامه دهخدا

قانلو. ( اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه. در 15هزارگزی شمال خاوری تکاب و 8هزارگزی خاور راه ارابه رو تکاب به احمدآباد واقع است. کوهستانی و معتدل و سالم است. 292 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سارها و محصولات آن غلات و بادام و حبوبات و کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه قانلو در دانشنامه عمومی

قانلو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان آبش احمد بخش آبش احمد شهرستان کلیبر واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه قانلو

تیردی بوسوز لارتولی یاشدین گوزی کافر ایشتیسونک بیله قانلو سوزی
مژگانی اولوب قانلو یاشیندان رگ یاقوت صائب لب لعل گهر افشانینی گورجک
نه لایقدور که عشق اهلی قیله قان ایچدیگین (سن) سیز نیچون بلبل یا شورماز ایل گوزیندن قانلو منقارین؟
لعل میگونین که ایچوبدور بدخشان قانینی غنچه نی بلبل گوزینه قانلو پیکان ایلمیش